سلام واحترامات چند روز پیش در افغانستان یکتن از سخن گویان ویا حامی طالبان زنان را ناقص العقل وناقص الدین گفتند آیا واقعا زنان در دین اسلام ناقص العقل ونا قص الدین محسوب میشود ؟ درین باره دیدگاه استاذان وقف سلیمانیه را میخواهیم یاد بگیریم .
وعلیکم السلام ورحمت الله وبرکاته پیش از اینکه په پاسخ سوال شما بیائیم میخواهیم به یک نکته مهم وضاحت بیاریم شما نوشته ها ودیدگاه هاییرا در ویب سایت فارسی دین وفطرت مطالعه میکنید دیدگاه هیچ شخص ویا فرد نمیباشد مقاله ها وفتواهای که در وبسایت ما نشر میگردد همه اش گرفته شده از آیات قران کریم وحکمت هست .
بیا ئیم به جواب سوالی را که شما مطرح کرده اید برادر عزیز در قران کریم هیچ آیه موجود نمیباشد که زنان زا ناقص العقل ونا قص الدین خطاب نموده باشد پس چنین یک سوالی خلط میشود که این شخص به کدام دلیل زن هارا ناقص العقل وناقص الدین قبول میکند. جواب این سوال خیلی اسان هست در کتب فقه ودر کتب حدیث اعم از شیعه وسنی روایاتی زیاد هست که العیاذ بالله حضرت رسول الله زنان را ناقص العقل وناقص الدین گفته هست این شخص نیز همین کتاب هارا مطالعه نموده اند وچیزی را درکتب مذکور در باره زنان دیده اند که درین کتب زنان نا قص العقل ونا قص الدین قبول کرده میشود. در حضور رسانه ها برامده چنین بیاناتی را داده اند. خلاصه ناقص العقل بودن زنان را صرف سخن گوی طالبان نی همه مذاهب اعم از شعه وسنی باور دارند.
فقط به قران کریم چشم بیاندازیم ناقص العقل کسانی را میگوید که به پیام های قران کریم گوش داده اون را عملی نسازد وانکار بکند ویا به میل خودش توجیه بدهد. به طور خلص وفشرده میخواهیم بیان بکنیم .
دربارۀ زن به طور کلّی چهار نوع نگرش از سوی چهار منبع معرفتی مختلف وجود دارد که عبارت اند از
نگرش قرآنی، نگرش روایی، نگرش و فهم علمای دین، و نگرش عرفی بین مردم.
همه می دانیم در برخی از روایات وارد شده که زنان ناقص العقل اند؛ یعنی در مقایسه با مردان، از بهرۀ عقلی کمتری برخوردارند و اساساً خِرَدشان دارای نقص و خلل است!
اکنون سؤالی که با توجه به مطلب فوق مطرح می شود این است که آیا از دیدگاه قرآن کریم هم، عقل زنان ناقص است یا این انگاره فقط مختصّ به روایات است؟! چرا که عرض شد نگاه روایات به زن، لزوماً هماهنگ با منطق قرآن نیست، بلکه برخی از آنها مخالف مبانی قرآنی و برخی دیگر موافق آن است.
همچنین بیان شد که مبنای ما در مطالعه و تحقیق پیرامون مسائل زنان، یک مبنای قرآنی است؛ به این معنا که کلام الهی را اصل قرار می دهد و روایات را فرع و نه بالعکس، آن چنان که در حال حاضر بین اهل علم رایج است!!
در پاسخ به سؤال فوق باید گفت در منطق قرآن کریم بین عقل زن و مرد تفاوتی نیست و هر دو از بهرۀ عقلی یکسانی برخوردارند!
این مدعا را می توان با استناد به برخی از آیات قرآن از جمله آیات پایانی سورۀ آل عمران اثبات کرد:
«إِنَّ فِي خَلْقِ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اِخْتِلافِ اَللَّيْلِ وَ اَلنَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي اَلْأَلْبابِ * اَلَّذِينَ يَذْكُرُونَ اَللّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ اَلنّارِ * رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ اَلنّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ * رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ اَلْأَبْرارِ»؛ آل عمران ۱۹۰ – ۱۹۳
(مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایی براى خردمندان است. همانها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، و آن گاه كه بر پهلو خوابيده اند، ياد مى كنند؛ و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند؛ [و مى گويند:] خدایا اينها را بيهوده نيافريده اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! پروردگارا! هر كه را تو [بخاطر اعمالش] به آتش افكنى، او را خوار و رسوا ساخته اى! و براى افراد ستمگر، هيچ ياورى نيست! پروردگارا! ما صداى منادى [تو] را شنيديم كه به ايمان دعوت مى كرد كه: به پروردگار خود، ايمان بياوريد. و ما ايمان آورديم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بديهاى ما را بپوشان! و ما را با نيكان [و در مسير آنها] بميران!).
همان طور که مشاهده می کنیم خداوند متعال در آیۀ ۱۹۰، عده ای از انسان ها را «اولی الألباب» (صاحبان عقل و خِرَد) معرفی نموده و برخی از ویژگی های ایشان را نیز متذکر شده است؛ یعنی عاقلان و خردمندان به طور خلاصه کسانی هستند که اهل ذکر، فکر و دعا هستند.
در ادامه خداوند دعای همین «اولی الألباب» (صاحبان عقل و خِرَد) را مستجاب فرموده و آنها را شامل زن و مرد دانسته است؛ یعنی ما دعای این مردان و زنان عاقل را اجابت می کنیم: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى»
(خداوند، درخواست آنها [اولی الألباب] را پذيرفت؛ [و فرمود:] من عمل هيچ عمل كننده اى از شما [اولی الألباب] را، زن باشد يا مرد، ضايع نخواهم كرد) [آل عمران ۱۹۵].
در این آیه، خداوند «اولی الألباب» (صاحبان عقل و خِرَد) را شامل «ذکر» و «انثی» دانسته و هر دو را عاقل و خردمند خطاب نموده است، نه اینکه مثل برخی روایات، عقل و خرد را در انحصار مردان در آورده باشد!
نتیجۀ مهم و روش شناختی ای که از بحث قرآنی فوق می توان گرفت این است که اگر کسی نگرشش روایی بوده و اساس دین شناسی او را اخبار و احادیث تشکیل داده باشند (اسلام الحدیث)، قطعاً زنان را با استناد به پاره ای از روایات، ناقص العقل و کم خرد معرفی می کند اما چنانچه کسی در فهم دین، اصالت و محوریّت را از آنِ قرآن بداند – همان طور که پژوهشگران وقف سلیمانه به رهبری پروفیسور عبدالعزیز بایندیر سخت بدان اعتقاد دارد و همه را به اخذ این روش در شناخت معارف دینی دعوت می کند – زنان را همچون مردان عاقل و خردمند دانسته و هر روایتی که حاکی از کم عقلی و سفاهت زنان باشد، به دلیل تعارض با مبانی قرآن، ردّ و طرد می کند!
به بیان واضح تر، قرآن می فرماید زنان مصداق «اولی الألباب» (صاحبان عقل و خِرَد) می باشند، اما تعدادی از روایات می گویند زنان ناقص العقل اند! در اینجا آنچه که قرآن فرموده اصل قرار می گیرد و آنچه که راویان به پیامبر نسبت داده اند – که اصلاً معلوم نیست از پیامبر صادر شده باشد یا نه – کنار گذاشته می شود؛ چرا که از دیدگاه ما اولین و مهمترین معیار و میزان برای ارزیابی صحت و سقم روایات، عرضه به قرآن کریم است.