دین حقيقي إلهي بايد عقايد و اعمال و اصول و فروعش مطابق مداركي باشد يا نقل يا عقل. و أما نقلی بايد بررسي شود نقل صحيحي خداپسندانه و مداركي كه حجيت إلهي باشد. یعني به نقل اخبار مجهوله و احادیثی فرقه ای كه نشانه های جعل و غرض در آن هويدا باشد نمی توان اعتماد كرد. و يا احاديثي كه به نفع جاعلان آن باشد نبايداستناد نمود.
در زمان ما دين إلهي که يقينا یك راه و يك مسلك بوده، تبديل به صدها مذهب شده و مدعيان مذهبي هر يک براي ادعاهاي خود هزاران حديث و فلسفه بلفی ها و مداركي كه فقط خودشان مي پسندند آورده و براي هر عقيده ای صدها مدرک و خبر تراشيده گردیده ﴿كُلُّ حزبٍ بِما لَديهِم فَرِحونَ﴾ «و هر كدام به آنچه نزدشان است خرسند و خشنودند» می باشد.
اسلام ي كه در كتاب إلهي آن به نص صريح در سورة روم آيه و 31 و 32 فرموده :
وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ، مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (روم 31-32) از آنان که دین (فطرت) خود را متفرق و پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند و هر گروهی به آنچه دارند (از اوهام باطل و عقیده و خیالات فاسد خود) دلشادند.
با وجود چنين آیاتی در قرآن باز مسلمین چند ین فرقه شده و هر كدام نام مذهبی و فرقه ای برای خود گذاشته و به آن نام و به آن مآر خوشنود و خوشند، و غافلند. و هر كدام با هزاران دليل خود را بر حق مي دانند،و هيچكدام حاضر نيستند دلائل مذهب دیگري را مطالعه و يا قبول نمايند و اصلا حاضر به تفكر در دلائل ديگران نيستند. بنابراين، بايد تحقيق كرد مسئلة مهدي و دوازده امامی دلیلي از عقل و يا از كتاب آسماني دارد يا خير. بلكه ضد عقل و ضد كتاب آسماني است، و در کتاب آسماني يعني قرآن، آياتي صریح است بر كذب انحصار امامت در دوازده عدد، و همچنین آیاتی است كه دلالت دارد بر كذب ادعاي مهدويت چناني که مدعیان آن ما گویند. ما پس از تحقيق و بررسي آن آيات را در نظر خوانندگان میگذاريم،و هم يچنین دلائل مدعيان مهدويت و امامت انحصاري را به نظر خوانندگان ميرسانيم. تا خود قضاوت كنند.
كتاب آسماني و عقل گواه يم ي دهد كه امام و امامت انحصار ي باطل است.
أما شرع، ما مي بينيم زيديه كه از فرق شيعه و داراي بزرگان و دانشمندان و كتب بسياري مي باشند، مدعي امامت انحصاري شده آنهم در چهار نفر ،يعني حضرت علي را تا حضرت زي ن العابدين قبول دارند، (اگرچه زيديه ساير پيشوايان خود پس از آن چهار نفر را نيز امام خطاب مي كنند)، و ساير امامان شيعة اماميه را امام منصوص نمي دانند با هزاران دليل و صدها حديث كه در كتب خود نوشته اند. و همچنين اسماعيليه كه شش نفر از امامان امامي را قبول دارند و باقي را منكرند آنهم با دلائل خود، و هم چنين مذاهب ديگر كه منشعب از تشيع مي باشد كه اين مذاهب همه مدعي تشيع بوده و شايد به هفتاد فرقه و يا زيادتر برسند. رجوع شود به كتاب “فرق الشيعة” اثر نوبختي و كتاب “المقالات و الفرق”: عالم بزرگ شيعه سعد بن عبداﷲ اشعري قمي كه از اصحاب حضرت عسكري بوده است.
بسياري از اين مذاهب امام و شمارة آنرا منحصر مي دانند به همان اماماني كه خودقبول دارند. ولي قرآن امامت و امام هدايت را منحصر به چند نفري نمي داند نه امام كفر و ضلالت را منحصر كرده است، نه امام هدايت را، ما چند عدد از آياتي را كه دلالت بر اين مطلب دارد مي آوريم، و پس از آن به دليلهاي عقلي مي پردازيم:
وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا (فرقان 74)
“بندگان خداي رحمن آنانند كه مي گويند: پروردگارا، به ما همسران و ذرياتي كه نور چشمان باشند عطا فرما، و ما را براي متقين امام و پيشوا قرار ده”
هر ذي شعوري مي داند كه بندگان خداي رحمن كه از حق تعالي درخواست دارند كه به سعي و كوشش وعلم و عمل خود حائز مقام امامت آنهم براي متقين شوند ،منحصر به يک نفر و ده نفر و صد نفر نيست. تعجب است كه بزرگان شيعه گويا چنين آيات را نديده اند و مي گويند قرآن را كسي نمي فهمد ولي خود بر خلاف گفتة خود آياتي از قرآن مي آورند براي امامت انحصاري و يا براي امامت مهدي كه هيچ دلالتي ندارد. بايد به ايشان گفت: اگر شما مدعي هستيد كه قرآن را كسي نمي فهمد چگونه فهميديد كه آن آياتي كه مي آوريد راجع به امامت شخصي و اشخاصي معين مي باشد؟.!!
دوم، سورة توبه آية 12 كه مي فرمايد:
فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ ۙ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ (توبه 12)
“با امامان كفر قتال كنيد كه آنان پيماني ندارند”.
و روشن است كه امامان كفر به هر معني كه باشد منحصر به شش نفر و يا دوازده نفر نيست. چگونه است كه پيشوايان كفر ممكن است صد هزار نفر باشند أما پيشوايان ايمان منحصر به عدة كمي هستند، در صورتيكه بايد امامان هدايت بيش از امامان ضلالت باشند، پس اين انحصار امام به 12 نفر يا 6 نفر يا كمتر از انحصارطلبي مذهب سازان است.
سوم، سورة اسراء آية 71 كه حق تعالي مي فرمايد:
يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ (اسراء 71)
“روزيكه (روز قيامت) هر مردمي را با پيشوايشان فرا خوانيم”
و مسلم است كه مردم دنيا منحصر به دوازده فرقه نيستند تا آنان را با 12 نفر امام بخوانند بلكه هر فردي مأموم امامي است و هر فردي را با پروندة اعمال او مي خوانند و همان، پروندة عمل امام او است و منحصر به دوازده شخص و يا دوازده پرونده نيست.
چهارم، سورة احقاف آية 12:
مِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ (احقاف 12)
“اكنون قرآن امام و رحمت است”
چنانچه حضرت علی (ع) می فرماید:
خدايا من گواهم كه رسول تو محمد پيغمبر من است و ديني كه براي او تشريع كردي دين من است و كتابي كه به او نازل كردي امام من است.
و حضرت صادق -عليه السلام- نيز طبق روايت وسائل الشيعة در باب اول از ابواب قراءة القرآن و هم روايت باب سوم همان باب، قرآن را امام قرار داده، و از تمام اينها روشن تر كه رسول خدا -صلى اﷲ عليه وسلم – طبق روايت جلد 29 بحار مجلسي ص 71 فرموده: “قرآن امام هر مسلمان است”
پس مذهب تراشاني كه بر ضد آيات فوق و بر ضد كلام رسول خدا -صلى اﷲ عليه وسلم- و كلام علی بن ابی طالب و حضرت صادق -عليهما السلام- آمده اند براي خود دوازده امام انحصاري تراشيده اند، بايد بفهمند كه تابع قرآن نيستند،
و از امامت قرآن صرف نظر كرده و براي امامان مجعوله خود سينه مي زنند و حتي كلام امامان خود را نيز قبول نكرده و در اين حال چگونه خود را شيعه و علي- عليه السلام- را امام خود مي دانند در حاليكه امامِ علي قرآن است، و امام ايشان اشخاص ديگري غير از قرآن است.
پنجم، سورة انبياء آية 73، پس از آنكه حق تعالي بسياري از انبياء را نام برده ،مي فرمايد:
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا
“اين پيامبران را ما امامان قرار داده ايم كه به امر ما هدايت كنند”
پس انبياء بجعل إلهي امامند و منحصر به دوازده نفر نيستند. ولي ائمة مذهبتراشان مجعول احاديث خودشان و انحصاري است.
ششم، سورة قصص آية كه حقتعالي فرموده:
وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ (قصص 5)
ما( مستضعفين از بني اسرائيل) را امامان ديگران قرار داده و ايشان را وارث(زمين مصر) نموديم .
و معلوم و مسلم است كه بني اسرائيل منحصر به دوازده نفر نبودند، پس امامت انحصاري غلط است، همانطوريكه متقين و مؤمنين و صادقين كه در قرآن ذكر شده ،انحصاري نيست، همانطور هم أئمة المتقين انحصاري نيست.
هفتم، آية 41 سورة قصص كه مي فرمايد:
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ
“ما قوم ستمگر فرعونيان را اماماني قرار داديم كه به سوي آتش دعوت مي كردند و روز قيامت ياري نشوند”
آيا قوم ستمگران 12 نفر بودند، پس امامان اهل آتش و هم چنين امامان اهل بهشت انحصاري نيست. و همچنين آية 42 سورة سجده و ساير آياتي كه در قرآن دلالت دارد بر اينكه امام و امامت انحصاري و منحصر به عدد معيني نيست.
آیت الله العظمی علامه سيد ابو الفضل ابن الرضا برقعى قمی