برنامهی لابیهای بیبلیا از میان برداشتن اسلام است. بدون تردید یکی از بزرگترین وظایف پیش روی برنامهی لابیهای بیبلیا [2] از میان برداشتن اسلام قرآن است. قرآن یگانه کتاب الهی است که راه راست زندگی اجتماعی-سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را به انسانها نشان میدهد. لابیهای بیبلیا به دنبال از میان برداشتن این مشکل هستند، به ویژه و این یکی از دو طرح اصلی برای تقویت جایگاه ایالات متحده و اروپا است:
– نشان دادن یهودیها به عنوان افرادی که بر دیگر انسانها برتری داشته و به عنوان کسانی که شایستهی احترامند،
2- میکوشند که از طریق معاملات رباخواری قدرت و سرمایههای مردم دنیا توسط یهودیها تصاحب گردد. قرآن کتابی است که برتری یهود و ملل دیگر از نقطه نظر آفرینش بر دیگر انسانها رد میکند [3].
هم چنین قرآن رباخواری را کاملاً ممنوع اعلام کرده است. زیرا قرآن رباخواری را یکی از انواع اعمال شیطانی معرفی میکند. برای برنامهی بردهداری یهودی قرآن یک برنامهی جایگزین معرفی کرده که فقط مسلمانان قادر به درک آن هستند. لابیها نیک میدانند که قرآن یک تهدید بالقوه برای حاکمیت آنها بر جهان است. و این شده که سپردن قرآن (و باورمندان آن) به تاریخ را به عنوان آمال پیش روی خود میبینند. بدون شک برای حل تمامی این مشکلات و از میان برداشتن اسلام تهیهی برنامههای بلند مدت است. این سناریو متشکل از موارد زیر است:
(الف): ایجاد خلافت و فراهم آوردن شرایط لازم برای پیوست انسانهای بیشتر به آن و بدین ترتیب ایجاد یک دولت سنتی،
(ب) در مرحلهی بعدی رویارویی با کشورهای اروپایی بی دین و لیبرال و کسانی است که آن را باور ندارند. در کشورهای بی طرف نیز به دنبال باوراندن آیین ها و مراسم دینی است. اگر تحقق این سناریو موفق شوند، در گام بعدی میتوان گفت که قرآن سرنوشت «Main kampi» را پیدا خواهد نمود. در این صورت قرآن از میان جامعه رخت بر میبندد، و جای خود را به کتابخانهها، آرشیوها و جاهای دیگر میدهد. در صورتی که موفق به تحقق این سناریو نشوند: شروع به تربیت مبلغین دینی خواهند نمود که فاقد سواد عربی هستند و بدون داشتن تحصیلات دینی شروع به تبلیغ دین میکنند. برای درک این موضوع کافی است که به نظری به جوامع مسلمان کنونی بیافکنیم. حتی در کشورهایی که به زبان عربی هم مسلط هستند، انسانها به سجادهی خود عبادت میکنند. بدین صورت که سبک زندگی خود را آن چه که قرآن فرموده یکسان نمیبینند و (زندگیای که به آن میاندیشند و سبک زندگی آنها) با آن چه که قرآن فرموده فاصله دارد. هم چنین اداراتی که در ظاهر مطابق شرع عمل میکنند، خود را مشغول عبادت نموده و قادر نخواهند بود که مشکلات جهان اسلام را از میان بردارند. از اواسط قرن بیستم به این سو قرآن و اسلام آماج سیل هجمه و تهمتهای زیاد است. از سویی مردم دوران معاصر اصلاً تفکر نمیکنند. آنها همیشه «کارهای مهمتری» برای انجام دارند. هیچ گاه قرآن را به دست نمیگیرد و آن را نمیخواند در حالی که قرآن به نام انسان نازل شده است. لازم است که انسان بداند قرآن تا چه حدی مرتبط با زندگی او است و تا چه اندازه میتواند او را (در قبال بردگی دیگران) محافظت نماید. در حال حاضر آنها به دنبال اجرای مرحلهی اول این نقشهی مرکب چند مرحلهای هستند. تمدن اسلامی به عنوان یک دشمن بالقوه نشان داده میشود و آنها با اعطای نقش (بنیادگرایی) به دینداران و بدین صورت اتحاد امت اسلامی را دچار خدشه کرده و در صدد است که به آن نقش متجاوز بدهد. در راستای اجرای این هدف یک سازمان بینالمللی تروریسم به عنوان القاعده ایجاد میشود و ظاهراً امریکا و اروپا در حال مبارزه با آن هستند. این مبارزه به گونهای هدایت میشود که کشورهای اسلامی در ایجاد این گروهها خود نقش دارند. این سناریو در تمامی کشورهایی که به صورت سنتی با شریعت اداره میشوند پیاده میشود: افغانستان: با ایجاد ناامنی و تولید مواد مخدر در این کشور به دنبال ایجاد تنفر در میان ملل جهان علیه این کشور هستند. در پاکستان و ایران مسئلهی سلاح هستهای را پیش میکشند. این سلاحهای هستهای باید دارای قدرت تخریبی مشخصی بوده و کشورهای اروپایی را نشانه بروند ولی به گونهای خواهند بود که برد آن ها به کشورهای اروپایی نرسد و قادر به هدف قرار دادن این کشورها نشود. در عراق نیز بنیادگرایی مقابله جو با اروپا شکل گرفته و این کشور به عنوان پایتخت «خلافت» از سوی بابلیون تعیین گردیده تا سربازان ناتو را از آن اخراج نماید. در اروپا نیز بابلیون شروع به القای این Armangedon (معادل حدیث ما) نموده است که اروپای خوب با امریکای بد نبرد آخر خود را انجام خواهند داد …. از سویی مبلغین سنتی اسلام با بسنده کرده به ظاهر و صوت قرآن و یک شکل ساده شدهای از دین (مراسم، آیینها و شعارهای دینی) خود را از مشکلات جامعه جدا کردهاند (آنها قرآن را به عنوان بدیلی برای سیاستهای موجود نمیبینند بلکه به طریق اولی با تکیه بر افکار کوته بینانهی موجود در سنن هر کدام در حال لت و پار کردن همدیگر هستند و همدیگر را برای منافع دنیوی میفروشند). بدین جهت آنها قادر نخواهند بود که این سیاستها را ببینند. کسانی هم که قادر به تشخیص این سیاست هستند، برای آن که برچسب «دیکتاتور، تروریست، بنیادگرا» به آنها نخورد مجبورند سکوت اختیار کرده و یا همه چیز را فدای منافع شخیص خود نمایند. اداره کنندههای کشورهای اسلامی دیگر نیز همچون مبلغین دینی عمل میکنند. آنها هم فقط مشغول امور شخصی خود هستند و ظاهری از اسلام را حفظ کردهاند. به عنوان نمونه میتوان گفت آنها نیز قادر نیستند قرآن را به عنوان میزان و جایگزینی برای مقابله با این سناریو استفاده کنند. به منظور جلوگیری از اجرای این نیروی چند مرحلهای باید تز نهفته در ریشهی آن را تحلیلی نمود و بدیل آن را به کار گرفت. لازم است که برای ایجاد یک جامعهی با عدالت در روی زمین انسانها کلام خدا را معیار قرار داده و حول آن متحد شوند. (این سخن
[4] هم در برنامهی شیطانی لابیهای بابلیون و هم در قرآن وجود دارد). قرآن راه بهتری برای پایان بردهداری و دشمنی و خصومت ارائه نموده است. کسانی که سناریویی برای مقابله آن را برای خود برگزیدهاند تنها چیزی که در مقابل خود میبینند قرآن کریم است و نیک میدانند و میکوشند که آن را نامناسب برای زمانهی ما و آن را به عنوان یک فتنه بر خلاف انسانها نشان دهند. در صورتی که انسانها این بدیل را به عنوان راهکاری برای خود انتخاب کنند، نقشهی کسانی که این سناریو را نوشتهاند نقش بر آب شده و قادر نخواهند بود به اهداف خود برسند. در غیر این صورت، مسلمانان باید منتظر بلایای بزرگتری باشند.
این مقاله توسط رئیس دانشگاه سنت پترزبورگ، استاد علوم اقتصادی به نام ویکتور یفیموف در سال 2010 به رشتهی تحریر درآمده است.
[1] رئیس دانشگاه سنت پترزبورگ
[2] عهد قدیم (توارت) و عهد جدید (انجیل)
[3] سوره هجرات 13/49
[4] این سخن از سوی خدا خطاب به پیروان ادیان ابراهیمی آمده است: و مبتنی بر «تمام مردم در مقابل خداوند از حقوق یکسان برخوردارند، هیچ کسی حق ندارد دیگری را استثمار کرده، به قتل رسانده و یا به مبادرت به نژاد پرستی، رباخواری، فتنه نماید» است.
[1] Victor Yefimov
قرآن راه بهتری برای پایان بردهداری و دشمنی و خصومت ارائه نموده است.