از منظر علامه شرف الدين عاملي
امامت وخلافت جامعه اسلامي يکي از موضوعات مهم وتأثير گذار در جامعه اسلامي بوده است و انديشمندان اسلامي از جهات مختلف در اين موضوع نظريه پردازي كرده اند، يكي از رويكرد هاي مهمي كه در موضوع امامت وخلافت جامعه اسلامي مطرح است ودر شرائط كنوني جهان اسلام از اهميت خاصي برخوردار است، رويكرد تقريبي در اين موضوع است، چرا که بنابر نظرية اکثر ملل و نحل و تاريخ نويسان و ديگر دانشمندان اسلامي، مهمترين موضوعي که اول بار باعث به وجود آمدن فرقه هاي اسلامي شده است، اختلاف در موضوع رهبري سياسي و ديني جامعه اسلامي بوده است، چنانکه شهرستاني در اين موضوع گفته است: «ماسل سيف في الاسلام علي قاعدة دينيه مثل ماسل علي الامامة في کل زمان»[1] يعني در تاريخ اسلام در هيچ عصر و زماني در مسائل ديني، مسلمانان برروي هم شمشير نکشيده اند، آنچنانکه در مسأله امامت و رهبري جامعه اسلامي اين کار را کرده اند.
علامه عبد الحسين شرف الدين عاملي به عنواني يكي از كساني كه دغدغه اتحاد امت اسلامي وتقريب مذاهب اسلامي داشتند، در اين مورد فرموده اند: «فرقتهما السياسة،فلتجمعهماالسياسة» يعني امت اسلام را، موضوع خلافت و اهداف سياسي به دوفرقه شيعه و اهل سنت تقسيم نموده است و اکنون هم بايد سياست و مصالح سياسي جهان اسلام، آنان را در کنار هم قرار دهند.
با توجه به اهميت مسأله امامت و خلافت هم در کلام اسلامي و هم چنين در موضوع تقريب مذاهب اسلامي، در ابتدا ضروري به نظر مي رسد که موضوع اين بحث به روشني تقرير و تعيين شود،که چه جبنه هايي براي امامت جامعه اسلامي مطرح است و تفکيک آن به چه صورت ممکن است؟ و اينکه اتفاق و اختلاف دو فرقه بزرگ اسلامي شيعه و اهل سنت پيرامون اين موضوع در چه جنبه ها و شؤون قابل طرح است؟ و آيا ميان واژه امامت وخلافت تفاوت وجود دارد ياخير؟ بدين سان در ابتدا به اختصار به بحث و بررسي مسائل فوق پرداخته خواهد شد و در ادامه نظريات و راه حل هاي دانشمندان تقريب مذاهب اسلامي، خصوصا دانشمندان تقريبي شيعي، پيرامون مسأله خلافت و امامت به اختصار مورد بررسي قرار خواهد گرفت، و درنهايت به نظرية تقريبي علامه شرف الدين در موضوع امامت و خلافت جامعه اسلامي اشاره خواهد شد.
واژه شناسي امام :
واژه امام در فارسي به پيشوا و رهبر تفسير شده است، پيشوايي و رهبري في نفسه بار معناي مثبت و يامنفي ندارد، اين پشوائي و پيشرو بودن مي تواند در مسير صحيح و الهي باشد، درآن صورت اين پشوائي ارزش و تقدس پيدا مي کند، و مي تواند اين پيشوايي و رهبر بودن درطريق ناصواب و راه گمراهي باشد، که در اين صورت بارمعناي منفي به خود مي گيرد، در قرآن کريم نيز کلمه امام در هردو معني به کار رفته است، در يک مورد قرآن کريم مي فرمايد:«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»[2]ما آنها را پيشوايان هادي به امرخودمان قرار داديم. و در مورد ديگر فرموده اند:« وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ »[3] پيشواياني که مردم را به گمراهي و آتش فرا مي خوانند. بنابر اين«امامت» يعني پيشوايي و رهبري مردم، حال اين پشوائي داراي چه جنبه ها وچه شؤوني است؟ در ادامه به آن اشاره خواهد شد.