دين وفطرت
انبیا اولی العزم چه کسانی هستند؟

انبیا اولی العزم چه کسانی هستند؟

انبیا اولی العزم چه کسانی هستند؟

وقتی این سوال پرسیده می شود، معمولا جواب ذیل را می دهند:

واژه اولوالعزم در آیه 35 سوره احقاف آمده است. عزم به معنای حکم و شریعت است و اولوالعزم یعنی پیامبرانی که دارای شریعت و دین مستقل و جدیدی بوده اند. در روایات برای پیامبران اولوالعزم شرایطی ذکر شده است:

1. داشتن دعوت جهان شمول

2. داشتن شریعت و دین

3. داشتن کتاب الهی

به طور خاص، فقط 5 تن از پیامبران الاهی دارای چنین خصیصه هایی بوده اند؛ یعنی هم دعوت همگانی، هم شریعت و هم کتاب الاهی داشته اند. آن پنج تن، حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی(ع) و پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) هستند. در روایات از کتاب حضرت نوح و حضرت ابراهیم (ع) به نام صحف یاد شده و تورات کتاب حضرت موسی، انجیل کتاب حضرت عیسی (ع) و قرآن کتاب پیامبر اسلام (ص) است.

 اما به نظر ما این پاسخ صحیح نمی باشد. در اصل "اولی العزم" یعنی "صاحب ازم و محکمی و استواری" است. و این صفتی که پیامبران و حتی غیر از آنها می توانند داشته باشند. وقتی واژه "عزم" را در قرآن خوب بررسی کنیم، خواهیم دید که نمی شود آن را فقط به 5 تن از انبیا اختصاص داد.

·       لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَذًى كَثِيرًا وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ [1]

بطور مسلم در اموال و نفوس خود آزمايش مي‏شويد و از آنها كه پيش از شما كتاب (آسماني) داده شدند (يعني يهود و همچنين) از آنها كه راه شرك پيش گرفتند سخنان آزار دهنده فراوان خواهيد شنيد، و اگر استقامت كنيد و تقوي پيشه سازيد (شايسته تر است) زيرا اينها از كارهاي محكم و قابل اطمينان است.

يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ [2]

فرزندم نماز را برپا دار و امر به معروف و نهى از منكر كن، و بر مصيبتى كه تو را فرارسد شكيبايى كن كه اين از كارهاى سترگ است‏

در حالی که پسر لقمان پیامبر نبود چه برسد به این که پیامبری که صاحب شریعت جدیدی باشد.

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ  [3]

به (بركت) رحمت الهي، در برابر آنها ( مردم) نرم (و مهربان شدي)! و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراكنده مي‏شدند. پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش ‍ بطلب! و در كارها، با آنها مشورت كن! اما هنگامي كه تصميم گرفتي، (قاطع باش! و) بر خدا توكل كن! زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.

اما سؤال انجاست که آیا همه انبیا الهی اولی العزم بودند یا نه؟ آیا واقعا تعداد آنها محدود بر پنج انفر از پیامبران است؟

در باره آدم (ع) چنین آمده است:

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا [4]

ما از آدم از قبل پيمان گرفته بوديم، اما او فراموش كرد، عزم استواري براي او نيافتيم!

آیه در باره لغزشی که آدم (ع) دچار شده و از میوه ممنوعه خورد که سبب اخراج او و همسرش از بهشت شد. و در باره آدم (ع) صراحتا گفته شده که عزم استواري براي او نيافتيم.  

اما بعد از آن آدم (ع) توبه کرد.

فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ [5]

سپس آدم از پروردگار خود كلماتي دريافته و توبه کرد و خداوند توبه او را پذيرفت، خداوند تواب و رحيم است.

پس از این که خداوند توبه آدم (ع) را پذیرفت، نمی توانیم بگوییم که او جزء اولی الامر نیست.

در آیه ذیل که آن را دلیل بر اولی العزم بودن برخی از پیامبران می دانند، چنین آمده است:

فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا العزم مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِّن نَّهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ [6]

اما در ترجمه این آیه "من" در أُوْلُوا العزم مِنَ الرُّسُلِ را من تبعیضیه گرفتند، در حالی که به نظر ما،  این "من بیانیه" است. در این حال ترجمه آیه جنین خواهد شد:

پس همان گونه كه پيامبران شکیبا، صبر كردند، صبر كن، و براى آنان [عذاب را] به شتاب مخواه زيرا روزى كه آنچه وعده‏شان داده شده است، بنگرند، گويى جز ساعتى از يك روز به سر نبرده‏اند، [اين‏] پيامى است، پس به نابودى كشانده نخواهند شد جز قوم نافرمانان‏

خلاصه، دیدگاه رائج در بازه پیامبران "اولی العزم" صحیح نمی باشد، چرا که:

1.    همه انبیا در اصل صاحب یک دین و شریعت بودند، الا تفاوت های جزئی بین آن وجود دارد. نمی توانیم ادعا کنیم که پنج تن انبیا شریعت تازه  ابداء کردند؛

2.    اولی العزم بودن مختص به انبیا نیست، چه برسد به این که بگوییم فقط به پنج نفر از انبیا تعلق دارد.  در مثال سوره لقمان دیده بودیم. اصلا به هر مؤمنی توصیه می شود که اولی الامر باشد.

 

 


[1] آل عمران 186؛

[2]  لقمان 17؛

[3]  آل عمران 159؛

[4]  طه 115؛

[5]  بقره 37؛

[6] الحقاف 35؛

نظریه ها

  • سلام
    ببخشید آیا حضرت خضر با توجه به سوره کهف آیات 65 تا 82 پیامبر بود و اگر پیامبر بود رسول بود یا نبی ؟
    ممنون

  • سلام علیکم
    تشکر از شما بابت پاسخ به سوالم
    اما در رابطه با سوال خضر علیه السلام نبی بوده بدلیل حکایت خداوند در سوره کهف:
    خضر، کشتی که از مساکین بود و در دریا کار می‌کرد را سوراخ کرد، پسر بچه ای که مرتکب هیچ جرمی نشده بود را به قتل رساند، دیوار دو یتیم آبادی که از موسی و خضر پذیرایی نکردند را تعمیر کرد، و چون موسی علیه السلام بر عمل‌کرد خضر علیه السلام اعتراض کرد خضر سبب این کارها را بر او بیان کرد: که هر آن عملی که انجام داده به وحی از طرف الله بوده.

    خداوند می‌فرماید: « وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْرًا (82)»

    « و من آن (کارها) را خود سرانه انجام ندادم، این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آن‌ها شکیبایی به خرج دهی). «کهف / 82»

    با تشکر

    •  وعلیکم السلام درستی که خصر امر الهی را به جا آورد جون از طرف خداوند دریافت کرد. اما نفهمیدیم که چه منافاتی با ملک بودن آن داشت؟

      ملائکه هم از خداوند امر می گیرند آنها هم بندگان خدا هستند.

       

  • سلام الله علیکم
    تشکر از شما بسیار زیاد
    اما سه سوال دیگر داشتم.
    1.یعنی شما می فرمایید که دستورات الهی مربوطه از جمله سوراخ کردن کشتی به خضر وحی شده بود و خضر امر الهی را اجرا کرد ؟
    2.منظورتان از ملک چه بود ؟ مگر به ملک هم وحی می شود ؟
    3.اگر خضر را پیامبر بدانیم چه منافاتی دارد؟

    اجرکم عند الله تعالی
    خدا قوت

    • و علیکم السلام

      1. بله، دستورات الهی مثل سوراخ کردن کشتی وحی شده و خضر که ملک بود آن را انجام داد

      2. منظور از ملک همان فرشته است

      3. مشکلی که در این که خضر زا پیامبر بدانیم در آن است که خداوند در خیلی از آیات تأکید دارد که پیامبران از جنس بشر هستند و مثل انسان عادی می باشند. اما خضر آن طور نبود و الا خود موسی مگر پیامبر نبود؟ پس خضر خیلی متفاوت نسبت به موسی بود

      ما هم از توجه و کمجکاوی شما مبشکریم

      موفق باشید! 

  • با سلام و احترام مجدد
    از اینکه زیاد سوال می پرسم معذرت می خواهم خواهشا عذر ما را پذیرا باشید و از شما متشکرم که به سوالات بنده پاسخ می دهید اما این چند سوال رو هم با توجه به سوره 65 کهف به عنوان خاتمه بحث ان شاء الله پاسخ دهید .
    1. آیا تعابیر “عبدنا، عبده، عبادنا” مگر در قرآن غالبا در باره پیامبران به کار نرفته است ؟
    2. مگر علم لدنی، مخصوص انبیا نیست که در آیه مذکور بدان اشاره شده است ؟
    3. منظور از “رحمه” در آیه مذکور چیست ؟

    خواهشا هر کدام از سوالات را با دلیل نقلی و منطقی پاسخ دهید.

    از شما بسیار متشکرم
    تا دیداری دیگر شما را به الله بزرگوار میسپارم!

    • و علیکم السلام

      1.   این واژه ها که شما اشاره کردید مختص به انبیا نیست

      مثلا مریم 63، فاطر 32، شوری 52، کهف 65

      2.   علم لدنی هم چیزی نیست که مختص انبیا باشد

      آل عمران 8، کهف 10،

      3.   رحمة که در آیه 65 کهف آمده به معنی لطف الهی یعنی علم است آل عمران 8  (مختص انبیا نمی باشد)

       

      اگر خضر را پیامبر بدانیم، معنی این می شود که او الگو بشر است. در حالی که با آن خصوصیاتی که خداوند بیان کرده در باره او، نمی تواند الگو برای ما باشد. به عبارت دیگر برای ما امکان پذیر نیست که مثل او باشیم.  

ما را در فضای مجازی دنبال کنید