حضرت ادریس علیه السلام
مباحث مرتبط به انبیا الهی را دنبال می کنیم. این بار در باره ی حضرت ادریس(ع) بحث خواهیم کرد.
در قرآن كريم نام این پیامبر صراحتا دو بار آمده است:
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا *وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا [1]
و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود *
و [ما] او را به مقامى (و یا مکانی ) بلند ارتقا داديم
در آیه بالا اگر معنی "مکانا علیا" را ارتفاع مکانی قبول کنیم (که بعید نیست) در آن حال اینجا اشاره به معراج ادریس (ع) وجود دارد.
در یک آیه دیگر چنین آمده است:
وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ ۖ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ * وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا ۖ إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِينَ [2]
و اسماعيل و ادريس و ذا الكفل را (به ياد آور) كه همه از صابران بودند. *و ما آنها را در رحمت خود داخل كرديم چرا كه آنها از صالحان بودند
اما در باره ی خود واژه "ادریس" چندتا قول وجود دارد:
1. ادریس از ماده "درس" گرفته شد و علت نام گذاری به علت کثرت دانش، و یا برای ممارست آن حضرت در آموختن علم، یعنی تدریس (التفسير الكبير، ج 26، ص 161؛ روح المعانى، مج 13، ج 23، ص 203؛ الميزان، ج 17، ص 159…)
2. عده از علما می گویند واژه "ادریس" از ماده "دروس" گرفته شده که معنی "مخفی شدن" "پنهان شدن" را دارد. علت نام گذاری آن به خاطر مخفی شدن حضرت ادریس بعد از مدت زمانی، می دانند (لسان العرب، ج 4، ص 329؛ مجم عالبيان، ج 6، ص 802).
3. برخی معتقد هستند که واژه "ادریس" عربی نیست، بلکه عجمی است و غیر منصرف می باشد (لغت نامه، ج 1، ص 1325؛ اعلام قرآن، ص 100
اما نام ادریس در ادیان پیشین چه بوده است؟
بر اساس برخی کتابهای تاریخی و کتاب های تفسیری می توان نتیجه گرفت که ادریس:
الف)؛ یا همان «اخنوخ» يا خنوخ، و خنوع است كه نزد اهل كتاب، يكى از پيامبران پيش از نوح بوده و كتابهاى فراوانى به او نسبت داده شده است.
ب)؛ و یا همان زرتشت است که او هم قبل از نوح (ع) بوده است.
خیلی از مفسّران و مورّخان می گویند كه ادريس آموخته هايى را از «غوثاذيمون» كه همان «شيث» پيامبر است، فرا گرفته بود (الميزان، ج 14، ص 71- 72؛ اعلام قرآن، ص 104؛ الملل و النحل، ج 2، ص 4)؛
اما برخى ادريس را نخستين پيامبر بعد از حضرت آدم (ع) می انند. آنها می گویند: ادريس مردم را از مخالفت با شريعت آدم عليه السلام نهى می كرد؛ ولى به جز تعداد اندكى، بيش تر مردم از دستورهاى وى سرپيچي کردند. (البداية و النهايه، ج 1، ص 102؛ تاريخ طبرى، ج 1، ص 106؛ علل الشرايع، ج 1، ص 40- 41).