سلام علیکم استاد بزرگوار
سوالی دارم لطف کنید
امروز روز تولد پیامبر( ص) است در مسجد امام مسجد ما داستانی را بیان کرد آن در مورد “مهر نبودت” و انتقام خواجه عکاشه بود،
و آنرا این گونه بیان کرد
روزی پیامبر (ص) به اصحاب فرمودند که من در بدنم مهر نبوت دارم اگر کسی از شما آنرا ببیند آتش جهنم بر آن حرام است،
این بود که در روز های آخر زندگی پیامبر(ص) آن مبارک بلند شدند و به همه اصحاب گفتند کسی بر من اگر حقی دارد آنرا از من بگیرد، در میان اصحاب خواجه عکاشه بلند شد و گفت: من بالای شما حقی دارم که بر من با شلاق زده بودی و بدنم برهنه بود،
در این حال همه اصحاب از ابی بکر صدیق و عمر و عثمان علی…..رض از او خواستند که شلاق بر آنها بزنند ولی عکاشه قبول نکرد، و آنها روی گشتاندند پیامبر(ص) بدنش یعنی شانه هایش را برهنه کرد عکاشه مهر را بوسه کرد و گفت هدف من دیدن مهر بود که خودت فرموده بودی کسی ببیند آتش بر ان حرام است نه انتقام . چون موضوع عقیده تی است از نظر عقیده اهل سنت والجماعت این مورد و مهر نبوت چیطور است؟ و اینکه از لحاظ درجه حدیث چون در آنجا جمع کثیری از صحابه رضوان الله تعالی علیهم اجمعین حضور داشتند باید حدیث مشهور باشد.
نظر شما استاد
علیکم السلام و رحمه الله
البته، چه در سایتمان و چه در درسهایی که ارائه کردیم، بارها در باره ورود احادیث جعلی به دین اسلام مطالبی را بیان کردیم. شکی نیست که در کنار احادیث صحیح احادیث جعلی زیادی نیز وارد کتب مذهی شده است و برخی افراد مغرض یا بی مسئولیت اقدام جعل احادیث نموده اند که تشخیص صحیح و یا غیر صحیح بودن آنها برای بسیاری از مسلمانان ممکن نیست. نکته ی تأسف آور این است که این عده خود را رجال الدین و علماء معرفی و حقیقت را از مردم پنهان کرده و مسلمانان را از راه راست به دور کرده و به گمراهی سوق می دهند. این مشکل تنها مربوط به اهل سنت نیست تشیع نیز با چنین مشکلی دست به گریبان است. توجه کنید، با آن که اهل تشیع امام جعفر بن محمد الصادق را از امامان خود حساب می نمایند و حتی مذهب خودشان را “مذهب جعفری” می نامند، ولی گفته آن شخصیت بزرگ را نادیده می گیرند. امام صادق در باره ورود احادیث جعلی می فرماید:
“خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر دروغ می بست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که درباره ما چیزی می گوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم، خداوند لعنت کند کسی را که ما را از درجه بندگی خداوندی که ما را خلق کرد و به سوی او باز می گردیم و همه امور ما به دست اوست خلع کند”
اما روایتی که شما در سوالتان نقل کردید کاملا دور از حقیقت می باشد. حضرت پیامبر در بدنش نشانه ای مانند “مهر نبوت” نبود که به رسالت وی دلالت کند و همان مساله “مهر نبوت” که بعضیها اداعا می نمایند آیه 40 سوره احزاب را اشتباه فهمیدند. در آن آیه خدای متعال می فرماید: مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَٰكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ . وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا”
“محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولى فرستاده خدا و”خاتم” پيامبران است و خدا همواره بر هر چيزى داناست”
معنای لغوی واژه ختم بصورت “پایان یک چیز” و “اثر برآمده از چیزی که به پایان دلالت بکند” آمده است که به تبع آن، خاتم نیز به دو صورت تفسیر می شود؛ نخست “آنچه را که پایانبخش چیزی است”که طبق این تفسیر مراد از خاتم النّبیین یعنی “پایانبخش انبیاء” میباشد و تفسیر بعدی به معنی”چیزی که به منزله نشانه پایان یافتن شیء یا مُهر پایان چیزی است” میباشد.
علاوه بر اینکه در قرآن کریم معنای “ختم نبوت” برای واژه “ختم”، صراحتا بیان شده است، همچنین واژه فوق دارای استعمالات قرآنی دیگری نیز میباشد: “مهر نهادن بر دل کافران” تهدید پیامبر بر “مهر نهادن بر دل او در صورت تخلّف از حق”، «مهر نهادن بر قلب و گوش هواپرستان و گمراهان” خلاصه در آیه مذکور از”مهری” که در شانه پیامبر بوده است اشاره نمی کند. متاسفانه در نتیجه اشتباه فمیدن آیات قرانی، احادیث جعلی وارد می نماید.
در این میان، این نکته قابل توجه است که اینچنین احادیث و روایات، بیشتر به قصد مدح رسول الله (ص) و در باب فضائل آن حضرت نقل شده است ولی نباید فراموش کرد که چه حضرت پیامبر (ص) و چه پیامبران قبلی احتیاج به مدحیه و مبالغه ندارند. آنان عمر شان را طبق دستورات خدای متعال زندگی کرده و مثل انسانهای دیگر دل به دنیا بستند.