مؤلف: ویکتور یفیموف
رئیس دانشگاه کشاورزی سنت پترزبورگ، دکترای اقتصاد
«او مهربان است! او است که قرآن نورانی را برای محمد فرستاد. بیایید ما هم به سوی این نور برویم تا پرده ها از چشمانمان کنار رود. (ا. س. پوشکین)
قرآن و محمد (ص)
محمد (ص) نه خواندن میدانست و نوشتن میتوانست. او همانند سایر انسانها اطلاعات عمومی در باره ی دین یهود و مسیح داشت. این که عده ای مدعی هستند او از متون عبری مطالبی را برداشته و به نفع خود استفاده نموده است کاملاً ادعایی بی اساس است. این گونه ادعاها به گونه ای تحقیر علمای یهودی و مسیحی است. زیرا اگر چنین چیزی مطرح بود، در قرآن یا کتب سیره نبوی به آن برخورد میکردیم. در عین حال، لازم بوده که محمد (ص) چند زبان را میدانست و از متونی که در مکه یافت نمیشدند نیز باخبر میبود.
قرآن روگردانی قوم یهود و مسیحی را از تعلیمات حضرت موسی و حضرت عیسی افشا میکند. یهودیان و مسیحیان از این که قرآن دست به چنین افشاگری علیه آنها زده بود، ناراحت بودند و کلمه ی «الله» مسلمانان را به عنوان یک خدای دیگر انگاشته و در هیچ کدام از ترجمه های خود از جمله ترجمه هایی که به زبان روسی کرده اند آن را به جای «خدا» ترجمه ننموده اند. این حرکت آنها برای ایجاد شبهه در میان ملل دیگر است که مسلمانان موجود دیگری را به نام «الله»، که خدا نیست، میپرستند. در حالی که هر کسی که قرآن را میخواند خیلی واضح میفهمد که خدای واحد همان خدایی است که بر ابراهیم، موسی، عیسی و خاتم پیامبران محمد (درود خداوند بر آنها باد) وحی فرستاده است. واژهی خداوند تنها در زبان عربی متفاوت از الله است و این اقوام عامداً هنگام ترجمه به زبانهای دیگر خدا را به جای آن به کار نمیبرند.
در مقابل افتراهایی که علیه محمد (ص) ایراد میشد دایر بر این که او قرآن را خود نگاشته است، پیامبر میفرمود که او از جانب خداوند فرستاده شده و وحی خداوند را به مردم ابلاغ میکند و بدون رسالت الهی او نیز یک انسان همانند انسانهای دیگر است. علاوه بر این، صحابه ی پیامبر هم اعلام داشتهاند که «شکل و سیاق خطابههای محمد (ص) با اسلوب قرآن کاملاً متفاوت بوده است». هم چنین صحابهی پیامبر گفتهاند که «پیامبر اکرم هیچ آگاهی از وحیای که در آینده نازل خواهد شد نداشته است».
اگر به طور خلاصه بخواهیم بیان کنیم، قرآن حقیقت را برای تمامی اعصار و دورانها در سطح بینالمللی به انسانها بیان کرده است. بخشی از این حقایق بین المللی را علمای دین اسلام به عنوان حقایق مخصوص به خود معرفی کرده اند. و بدین ترتیب موفق شده اند که ارتباط میان آیات الهی و موضوعی که در خصوص آن نازل شده است از میان ببرند. مسیونرهای مسیحی نیز از این فرصت نهایت استفاده را کرده و با بزرگنمایی موضوع و تحریف آن، با استفاده از رسانه هایی که در اختیار دارند، آن را معادل ترور معرفی کردهاند. از جملهی موضوعاتی که این گروه به عنوان وسیلهی تبلیغات منفی بیشترین استفاده را کردهاند مسئله ی «جهاد» است که در قرآن کریم آمده است:
قرآن و جهاد
از آنجا که محمد (ص) فردی مورد اعتماد در مکه بوده است، همه او را با لقب «امین» میشناختند. او به همراه صحابه ی خود ده سال تبلیغات بی نظیر نمودند. او طی این مدت نه ارتباطش را با کسی برید و نه با کسی قهر کرده و از او روگردان شد …. (1)
زمانی که در مدینه بود، برخی انسانها سودای قهرمانی را در سر خود پرورانده و رسول خدا را مجبور به دشمنی نمودند. در نتیجه ی این گونه حوادث و از طرفی در اثر فشارهایی که اهل مکه وارد مینمودند حکم جهاد نازل شد. این حکم به معنای حفظ وطن است و حتی به علمای دین مسیح نیز توصیه میکنیم به عنوان یک امر صواب (درست) آنها نیز از آن بهره ببرند. از آنجا که حمله به کشورهای دیگر و به اسارت گرفتن مردم آن دیار به عنوان تجاوز شناخته میشود، بنا بر این محافظت از میهن خود امری مقدس است. بنا بر این، به این نتیجه میرسیم که از نقطه نظر جنگ و صلح، دیدگاه مذهب پراواسلا و و اسلام، یکی است.
همچنین قرآن کسانی را که به خاطر منافع شخصی خود به اسلام گرویده اند و در حالی که در ظاهر خود را مسلمان مینامند در باطن اعتقادی به آن ندارند و اعمالشان ریاکارانه است، افشا نموده و آنها را به عنوان افراد ریاکار / منافق افشا کرده است. این منافقین قرآن را سرلوحه ی خود قرار نمیدهند و حوادثی را که در زندگی رخ داده با سنجه ی وجدان / فطرت خود نمیسنجند و بسیاری از مردم را به بیراهه کشانده و با خود همراه میکنند.
در نگاه نخست، میبینیم که در قرآن آیات زیادی در رابطه با جنگ «در راه دین» و نابودی کافران آمده است:
«با آنها بجنگید تا دیگر فتنهای نباشد و کل دین مخصوص خدا شود! ….» (سوره بقره (2) / آیه 193)
در اصل با جدا کردن آیات و عدم مداقه در کلمات استفاده شده در این ایه سبب میشود که انسان به این نتیجهگیری نادرست برسد که این آیه بر علیه بشریت است. در حالی که وقتی این آیه را همراه با آیات دیگر میخوانیم میبینیم که قرآن اعلام مینماید «با کسانی که با شما میجنگند بجنگید»: «پس اگر از جنگ دست برداشتند، دیگر تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست» (سوره بقره (2) / آیه 193).
هر جا آیهای در رابطه با جنگ دیدهاند آن را از آیات ما قبل و ما بعد خود جدا کرده و یا معنی آن را دگرگونه بفهمیم و یا آن را به تمامی موارد تعمیم دهیم، این امر منجر به فاجعه خواهد شد. برای نمونه:
«پس چون ماههای حرام سپری شد، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید، پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند راه برایشان گشاده گردانید زیرا خداوند آمرزنده مهربان است.» (سوره توبه (9) / آیه 5).
در این آیه عبارت «آن مشرکان» به صورت عمومی بیان نشده، منظور کسانی است که قرارداد (حدیبیه) را نقض کرده بودند، میبینیم که منظور آیه مشرکینی است که مسلمانان را از مکه اخراج نموده و علیه آنها اعلام جنگ نموده بودند. از مطالبی که بیان شد این گونه میتوانیم نتیجهگیری کنیم که جهادی که در قرآن به آن اشاره شده است، تنها بر علیه کسانی که قصد حمله به مسلمانان را دارند و مسلمانان برای دفاع از خود مجبورند با آنها بجنگند و این جنگ خود یک نوع دفاع تلقی میشود. آنهایی که جهاد را به مثابهی ترور تعریف نموده و معنی آن را از مجرای خود خارج مینمایند با دیدن این آیه قطعاً مهر سکوت بر لب خواهند زد:
«خداوند شما را از نیکی کردن به کسانی که در (کار) دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند باز نمیداردُبه آنها نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست میدارد. (سوره ممتحنه (۶۰) / آیه ۸)»
آنهایی که ایدهی «جنگ در راه خدا» را پیش میبرند و مبنای آن را توجیهات خود قرار میدهند، آنها ناقضین این آیات و تروریستهای واقعی هستند. درست مانند کسانی که خود را منسوب به دین میکنند، این گونه تفاسیر میتواند ریشه در منافع شخصی و در راستای منافع تجار اسلحه و سیاستمداران باشد.
محمد (ص) در رابطه با حقایق جهانی به انسانهای هم عصر خود اطلاعات لازم را داده و این حقایق وحی شده به وی را نگاشته، تبلیغ نموده و کمک نموده (در قالب قرآن کریم) تا به امروز به دست ما برسد. در روزگار ما فقط یک عده تروریست با پشتیبانی نیروهای خارجی حقایق دین را وارونه جلوه کرده و آن را از راهبردی که قرآن مشخص کرده منحرف و به راهبردی که خود به دنبال آن هستند سوق میدهند. برای نمونه، قرآن آشکارا بیان فرموده است که در دین هیچ اجباری وجود ندارد:
«در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست» (سورهی بقره (2) / آیه 256)
در اینجا هر انسان عاقلی با درک معنی درست این آیه میتواند به اختیار خود دین را انتخاب کرده و آن را به عنوان برنامه ی درست زندگی خود برگزیند. اگر کسی این گونه عمل کند، خداوند نیز در این راه به او کمک خواهد نمود. خداوند هیچ کسی را مجبور به قبول حقیقت نمیکند و به کسی هم اختیار نداده که کسی را مجبور به قبول باور دینی نماید:
«و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به مكان امنش برسان چرا كه آنان قومى نادانند» (سوره توبه (9) / آیه 6)
یعنی خداوند به مسلمانان اجازه نمیدهد که به کسی صرفاً به علت باور خود آزار برسانند.
حتی اگر کسی پس از آن که با اسلام آشنا شد نباید برای قبول اسلام بر او آسیبی وارد نماید (تا زمانی که به نبرد علیه اسلام نپیوسته باشد)، نباید با ارزشهایی که برای او مقدس است کسی کاری داشته باشد و باید با او صبورانه برخورد نمود و صرفاً به او توصیه نمود.
قرآن به کسانی که آیات ارسال شده از سوی خداوند و توصیه های الهی را به کنار نهاده و در راستای منافع فردی و ایدئولوژیکی خود آنها را استفاده مینماید مذمت کرده و برای تبعیضی که آنها روا میدارند به آنها هشدار میدهد.
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چون در راه خدا سفر مىكنيد [خوب] رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما [اظهار] اسلام مىكند مگوييد تو مؤمن نيستى [تا بدين بهانه] متاع زندگى دنيا را بجوييد چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست قبلا خودتان [نيز] همين گونه بوديد و خدا بر شما منت نهاد پس خوب رسيدگى كنيد كه خدا همواره به آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (سوره نساء (4) / آیه 94)
در سالهای اخیر، سیاستمداران اروپایی برای خود مشکلی به نام «مشکل اسلام» درست کردهاند (!). علت آن نیز این است که به اندازهی کافی در معانی قرآن مداقه نمیکنند. برای نمونه، آنها قرآن را در حالی که تحت تأثیر افکاری بیدینی و یا ایدئولوژیهای دیگر هستند مطالعه میکنند. آنها با مطالعهی قرآن در این شرایط، مطالب قرآن را به آن چه در دیدگاه خود مقدس میدانند تشبیه کرده و به گونهای آن را تقلید از کتب خود میبینند که به آن اعتقاد دارند. این گونه رویکرد به قرآن سبب شده که سیاستمداران غیر مسلمان احترام ریاکارانهی خود را به قرآن و اسلام ابراز نمایند. در حالی که قرآن فراتر از این احساس تهی از صمیمیت آنها است و به عنوان کتابی که برخوردار از جهان بینی بسیار عمیقی است، تنها زمانی میتوان از معانی ژرف آن سر درآورد که به آن باور داشت.
در نتیجهی رویکرد اشتباه «حکام» (و در عین حال چند کشور مسلمان) قرنها است که آزادیهای فردی انسانها نقض میگردد. علاوه بر این حقوق آنها به طرز بیشرمانهای پایمال میگردد. پیدا است که قرآن برای کسانی که به این روش خود ادامه میدهند غیر قابل قبول خواهد بود.
نباید فراموش کرد که، خداوند به آن چه در روی زمین رخ میدهد بی توجه نیست و از سویی آن دسته از کارهایی که از عهدهی انسانها برمیآید و موظف به انجام آن هستند خود به جا نخواهد آورد.
قرآن و بهره (ربا)
قرآن کتابی است که در خصوص مسائل عمیق تاریخی و مشکلات بزرگ اجتماعی سخن به میان آورده است. از جمله ی این مسائل ایجاد شکاف عمیق میان طبقات فقیر و غنی است و نقشی که در این میان بهره (ربا) بازی میکند و نیز مشکلات زیادی که ریشه در ربا دارند در قرآن بحث گردیده است:
«كساني كه ربا ميخورند ]از گور[ بر نميخيزند مگر مانند برخاستنِ كسي كه شيطان بر اثر تماس،آشفته سَرَش كرده است. اين بدان سبب است كه آنان گفتند:«داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنكه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانيده است. پس هر كس اندرزي از جانب پروردگارش بدو رسيد، و ]از ربا خواري[ باز ايستاد آنچه گذشته، از آنِ اوست، و كارش به خدا واگذار ميشود، و كساني كه ]به ربا خواري[ باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.» (سورهی بقره (2) / آیهی 275)
قرآن بهره (ربا) را به عنوان یکی از اعمال شیطان دانسته و آن را مطلقاً حرام اعلام کرده است. در کتاب مقدس و از دیدگاه آن دسته که خود را به عنوان انسانهای متمدن میدانند، بدون وجود سیستم بهره (ربا) در قراردادها و سیستم بانکی امکان تداوم این سیستم وجود ندارد.
قرآن به نقش ربا در از میان بردن عدالت اجتماعی و هموار کردن راه برای استثمار انسانها اشاره میکند. ما میتوانیم آموزههای زیادی در رابطه با حل مشکلات اجتماعی از قرآن فرابگیریم از جمله:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند پس از آنها دورى گزينيد باشد كه رستگار شويد.» (سورهی مائده (5) / آیهی 90)
هم چنانکه از این آیه میتوان برداشت کرد، مواد مخدر و قمار میتوانند به عنوان موانعی برای رشد اجتماعی باشند. زیرا این گونه اعمال به استثمار مشروعیت بخشیده، ذهن را از کار انداخته و میتواند راه را برای فریب انسانها هموار نماید. این گونه اعمال بیشترین زیان را به حس معنوی و عزم و ارادهی جوانان برای کار میرساند.
انسان دنیا را با قدرت عقل و دین درک میکند. اگر انسان مسیر زندگی خود را مطابق خواست الهی تنظیم نماید، یعنی نه به خود، نه به اطرافیان خود و نه به دنیا زیان نرساند، او بی شک به کمک و سلطهی خداوند باور دارد.
دین اسلام میخواهد ارزشهای معنوی بین المللی نهفته در وجود / فطرت هر کسی را به آن شخص بازگرداند. در این خصوص وجود واسطه میان انسان و خدا برای آن چه که خداوند میخواهد به بندهی خود بدهد امری است بیجا. این امر در عین حال به حفظ حاکمیت الهی در روی زمین کمک میکند. و این با دعایی که حضرت داوود (ع) کرده است منطبق است: «ای پدر حقیقی ما در آسمانها! بگذار نام تو بر سر زبانها باشد! بگذار حاکمیت تو حکمفرما شود! ارادهی تو هم روی زمان و هم در آسمان حاکم گردد …! (2)
درست همانند کتب آسمانی پیشین، در قرآن نیز قرار دادن واسطه میان خود و خدای خود مطلقاً ممنوع است. درست به مثابه ی مسائل عقیدتی، در مسائل مربوط به عدالت اجتماعی هم نیازی به وجود واسطه نیست و باید به قدرت الهی به همان صورتی که هست ایمان و باور داشته باشیم:
«و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مىكنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند.» (سورهی بقره (2) / آیهی 186)
این جمله به بیانات عیسی مسیح (ع) بسیار شبیه است: «چرا شما مرا همیشه برادر! برادر! صدا میزنید ولی آن چه میگویم به جا نمیآورید؟» (لوکا، 6 / 46)
«بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم (نه شما)» (سورهی آل عمران (3) / آیهی 64)
ماهیت کتب نازل شده بر حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) یکسان بوده است و تمامی این رسل برای هدفی واحد فرستاده شده اند. فقط برای آن که صهیونیستها عزمی برای پیاده شدن عدالت و حق در روی زمین نداشتهاند و میان انسانها و ادیان طبقات ایجاد کرده و آنها را از هم جدا کرده و به جان هم میاندازند.
قرآن اطلاعات لازم را از مسیر دین به انسانها میدهد. در عین حال، هم چون چراغی فرا راه انسانها است و مسائل مبهم را روشن مینماید. ولیکن بسیاری از مسلمانان سربازی لایق برای این رهبر نیستند.
میبینیم که ظالمین نمیخواهند اهداف قرآنی محقق گردد. تنها ظالمین و کسانی که ذهن و عقل خود را به دیگران عاریه دادهاند بر سر تحقق اهداف اعلام شده در کتب مقدس و قرآن کریم مانع تراشی میکنند. برای عبور از این گونه موانع، باید انسانها باید بگیرند که چگونه به دیگران احترام بگذارند، از مقدس سازی و مقدس نمایی بیمعنی پرهیز نمایند و مسائل مورد اختلاف فی مابین را از طریق گفت و گوی مدنی و در چهارچوب کتب آسماین حل و فصل نمایند. در غیر این صورت، هژمونی ظالمان و فرمانروایی آنها بر انسانها به نام دین و باورهای دینی ادامه پیدا خواهد کرد.
(از زبان روسی ترجمه کرد: علی رضا)
- یک بار به خاطر آن که کسی که برخورد نسنجیدهای با یک نابینا داشته است، خداوند با نزول آیهای هشدار داده بود. (سورهی عبس (80)، آیات 1 – 5)
- عهد قدیم، مضمورها، 10 الی 13