رسول الله (ص) فرموده اند:
«بدانید که در جسم عضوی قرار دارد که هرگاه اصلاح گردد همه وجود آدمی اصلاح میشود، و هرگاه تباه شود، تمامی وجود انسان فاسد و تباه میشود، متوجه باشید که آن عضو قلب است».رواه البخاری (52) و مسلم (1599).
«أَلاَ وَإِنَّ فِى الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، أَلاَ وَهِىَ الْقَلْبُ»( رواه البخاری (52) و مسلم (1599).).
(((قلب سالم:)))
قلب سالم همان قلبی است که تنها صاحبان آنها در قیامت اهل نجات و سعادت خواهند بود. همانگونه که خداوند متعال میفرماید:
«آن روزی که اموال (و نیروی مادی) و اولاد (نیروی انسانی) سودی نخواهد داشت، و تنها کسی (نجات پیدا خواهد کرد) که با قلبی سالم به پیشگاه خداوند آمده باشد». [الشعراء: 88 – 98]
قلب سلیم، همان قلب سالم است و به این علت کلمهی سلیم مانند: طویل و قصیر و ظریف برای صفات به کار برده میشوند، خداوند نیز آن را برای توصیف قلب به کار برده است.
قلب سلیم، قلبی است که سلامت و صحت برای آن به صورت صفاتی ثابت و استوار درآمده باشند. مانند: علیم و قدیر. از طرفی سلیم در نقطه مقابل مریض و سقیم و علیل قرار دارد.
تعریفهایی که برای «قلب سلیم» به کار برده شده اند، متفاوت میباشند، اما تعریفی که جامع همه آنهاست این است که:
«قلب سلیم قلبی است که از همه کششها و شهوتهایی که با اوامر و نواهی خداوند ناسازگارند، سالم بوده و از هرگونه شبههای که با رهنمودهای الهی مخالفت داشته باشد، تهی باشد.
از عبودیت غیر خداوند، و حاکمیت غیر پیامبر سالم بماند، و در محبت و اطاعت مطلق خداوند کسی و چیزی را با او شریک نگرداند و از خوف و رجاء و توکل و توجه و عجز در برابر غیر خداوند پاک باشد، در هر شرایطی رضایت او را بر رضایت دیگران ترجیح بدهد، و از هر راهی برای دوری از چشم او بهره بگیرد».
آنچه گفته شد در واقع حقیقت توحید عبودیت است که تنها برای خداوند سبحان حقانیت و مشروعیت دارد. به عبارت دیگر اگر قلبی این چنین باشد از:- شرک – بدعت- ضلالت- و باطل
پاک و منزله است، و این سلامت همه تعریفهایی را که در مورد قلب سالم گفته شده در بر میگیرد.
قلب سالم آن است که از هرگونه شرکورزی به هر صورتی پاک مانده باشد، و در عبودیت خداوند و ایمان، اراده، محبت، توکل، انابت، خشوع، خوف و رجاء به او خالص و بیشائبه باشد.
کردار خویش را برای خداوند خالص بگرداند، اگر دوست و یا دشمنی میورزد، دوستی و دشمنی او برای خوشنودی خداوند باشد، و اگر میبخشد و یا از بخشش خودداری میکند، در راستای رضایت خداوند آنها را انجام بدهد.
این زمانی او را کفایت میکند که از تسلیم و تحکیم غیر رسول خدا خودداری کند، و با اراده و قوت قلب عزم خود را برای اقتداء به رسول خدا و اهتداء به هدایت او در کردار و گفتار جزم کند، و در «عقاید» که احوال قلب و در گفتار که گزارش ما فی الضمیر است، از تبعیت از غیر صاحب رسالت اجتناب نماید.
همچنین در ایمان و اراده و محبت و دشمنی و توابع آنها و اعمال و کردار اعضا از دنبالهروی از غیر رسول خدا دوری ورزد.
بر تمامی موارد مهم و غیر مهم زندگی رهنمودهای رسول را حاکم بگرداند، و هیچ باور و کردار و گفتاری به جز آنچه او راهنمای آنها بوده نپذیرد و انجام ندهد.
همانگونه که خداوند متعال میفرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده اید! بر خداوند و پیامبرش پیشی نگیرید!».[الحجرات: 1]
یعنی پیش از او گفتاری را بر زبان نیاورید، و کرداری را برخلاف هدایت او انجام ندهید!
برخی از علمای سلف فرموده اند:
«هیچ کرداری – ولو اندک – نیست که در مورد آن از انسان دو پرسش صورت نگیرد، اول: چرا آن را انجام دادی؟ دوم: چگونه و به چه صورتی به آن اقدام نمودی؟»
سؤال او با علت و انگیزه اقدام در ارتباط است که آیا کشش و خواستی شخصی و زودگذر و آرزوی دنیوی مانند: محبت مدح مردم و خشیت از قضاوت ایشان یا به دستآوردن محبوبی زودگذر یا مکروهی ناپایدار بوده، یا عامل و انگیزهاش قیام به حق عبودیت خداوند و طلب تقرب و تلاش برای توسل به اسباب برای کسب رضایت او بوده است؟
زمینه این پرسش آن است که آیا در مورد آن کار در برابر پروردگار خویش احساس مسؤولیت میکردی، یا آن که آن را برای ارضای خوی و کششی نفسانی انجام میدادی؟
دوم: به سؤال در مورد متابعت از سنت و روش رسول خدا در مورد آن کار برمیگردد، بدین معنی که خداوند از انسان میپرسد که آن کار جزو اموری بوده که بر زبان رسول خدا بر تو لازم گردانیده بودم؟ یا آن که کاری بوده که من آن را مقرر ننموده و بدان راضی نبودهام؟
اولی: سؤال در مورد «اخلاص»
دومی: در مورد تبعیت و التزام است.
زیرا خداوند هیچ عملی را بدون تحقق آن دو نمیپذیرد، و راه رهایی و پاسخگویی به پرسش اول: وجود قصد و نیت نیک و خالص.
و طریقه خلاص از سؤال دوم: تحقق متابعت از صاحب رسالت و سلامت قلب از هرچیزی است که با اخلاص و اتباع در تضاد باشد. این حقیقت قلبی است که برای صاحب آن نجات و سعادت تضمین گردیده است.
ه. حبیبی
وقف سلیمانیه