آیا اگر به چپ و راست نگاه کنی، کسی جز افراد مصیبت زده و رنجدیده مشاهده میکنی؟ در هر خانهای زنی به نوحه سرایی نشسته و بر هر گونهای اشکها سرازیر گشته است. مصیبتها چه فراوان و شکیبایان چه بسیارند. تنها تو به مصیبت گرفتار نشدهای؛ بلکه بلا و گرفتاری تو نسبت به بلا و مشکل دیگران اندک و ناچیز است. چه بسیارند بیمارانی که سالها بر بستر به چپ و راست میغلتند و از درد و بیماری، ناله و فریاد سر میدهند! چه بسیارند زندانیانی که سالها گذشته و هنوز خورشید را ندیدهاند و جایی جز سلول خود را نمیشناسند. چه بسیارند زنان و مردانی که جگرگوشهها و فرزندانشان را در عین جوانی و در زمانی که تازه بهار عمرشان شکوفا شده، از دست دادهاند.
چه بسیارند افراد رنجدیده و مصیبت زده. وقت آن رسیده که اینها را مایه تسلیت و دلگرمی خویش قرار دهی و به یقین بدانی که این دنیا برای مؤمن یک زندان و بلکه سراچه غمها و بلاهاست. صبح میبینی که همه افراد خانواده در کاخشان با شادی و سرور گرد هم آمدهاند، اما شامگاه این کاخ به ویرانهای تبدیل میگردد یا میبینی که همه، جمع و تندرست و سالمند، ثروت و دارایی فراوان و فرزندان زیاد دارند؛ اما بعد از چند روزی، ناگهان فقر و جدایی و بیماری، آنها را فرا میگیرد.
﴿وَتَبَيَّنَ لَكُمۡ كَيۡفَ فَعَلۡنَا بِهِمۡ وَضَرَبۡنَا لَكُمُ ٱلۡأَمۡثَالَ ٤٥﴾ [إبرهیم: 45]
«و برایتان روشن گردیده که با آنها چه کردیم و برای شما، مثالها زدهایم».
تو باید مانند شتر کارآزموده ای که بر صخرههای سنگی میخوابد، به خود بقبولانی و به خود قوت دهی؛ باید مصیبت و بلای خود را با بلایی که اطرافیانت و کسانی که پیش از تو در ادوار روزگار بدان مبتلا شدهاند، مقایسه کنی تا برایت روشن شود که مصیبت به نسبت مصیبتی که دامنگیر آنان شده، چیزی نیست؛ بلکه فقط دردها و نیشهای بسیار سادهای به تو وارد شده است. پس خداوند جل جلاله را به خاطر آنچه به لطف خویش باقی گذاشته، ستایش کن و او را سپاس بگزار و به خاطر آنچه از تو گرفته، به پاداش او امیدوار باش و اطرافیانت را مایه تسلیت خویش بگردان.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم الگوی شماست؛ بچه دان شتر را بر سرش گذاشتند، آنقدر سنگ به او زدند که پاهایش پر از خون شد و سرش زخمیگردید؛ در شعب ابی طالب محاصره شد تا اینکه به جای غذا برگ درختان را میخورد؛ از مکه بیرونش کردند؛ دندانش شکست؛ همسر پاکدامنش را به بیعفتی متهم نمودند؛ هفتاد نفر از یارانش کشته شدند؛ پسرش را از دست داد؛ بیشتر دخترانش در دوران زندگانیش چشم از جهان فرو بستند؛ از گرسنگی برشکم خود سنگ بست و به کهانت و دیوانگی و دروغگویی متهم شد، اما خداوند، او را حفاظت کرد. اینها، بلاهای گریزناپذیری بود که رسول خدا ج، گرفتارش گردید و بلکه این پالایشی بود که بزرگتر از آن وجود ندارد.
قبل از او زکریا کشته شد؛ یحیی را سر بریدند؛ موسی ترک وطن کرد ابراهیم را به آتش انداختند. امامان و پیشوایان نیز این راه را ادامه دادند. عمر رضی الله عنه به خون خود غلتید؛ عثمان رضی الله عنه ترور شد؛ علی رضی الله عنه را خنجر زدند و ائمه را به شلاق بستند؛ برگزیدگان زندانی شدند و نیکوکاران شکنجه گردیدند.
﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا يَأۡتِكُم مَّثَلُ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ﴾ [البقرة: 214]
«آیا پنداشتید که وارد بهشت میشوید و حال آنکه هنوز حالت پیشینیان بر سر شما نیامده است؟ ناخوشیها و بلاها(ی بسیاری) به آنان رسید و آنان، ترسانیده