علت ذکر داستانهاى اقوام پیشین، برای آگاهی ما و جلوگیری از انحرافات و برای این که اشتباهات آنان را تکرار نکنیم. با نقل تاریخ انبیاى یهود و نصارى، پیروان آنان با دیدن زمینههاى مشترک بین کیش خود و آیین اسلام، متمایل به اسلام شده و دست از عناد برمىداشتند.
مسایل اعتقادى بسیار دقیق هستند. خداوند با ذکر داستان انسانهاى برجسته در موقعیتهاى خاص، این مسایل را کاملاً ساده و قابل دسترس عموم، ذکر مىکند. مانند قدرت مطلق حق تعالى، در داستان نجات حضرت ابراهیم علیه السلام از آتش. نقل داستان، به عنوان تعلیم غیر مستقیم، از بهترین راههاى آموزش است. قرآن در قالب داستانهایى مثل احتجاجات ابراهیم علیه السلام و… از این روش براى تعلیم، نحوهى استدلال، آداب معاشرت و… بهره کافى برده است.
شباهت فراوان مسلمانان به قوم بنى اسرائیل، سبب ذکر داستان حضرت موسى علیه السلام در قرآن و تکرار آن شده است و این مطلبى است که آیات قرآن نیز به آن اشاره مىکنند. با دقت در شأن نزول آیات، روشن مىشود که بسیارى از آیات قرآن در خصوص جوانب گوناگون زندگى حضرت رسول (ص) مىباشد. پس نمی توانیم ادعا کنیم که در قرآن به پیامبر اسلام (ص) کم پرداخته شد