من مسلمان ایرانی هستم ولی در آمریکا زندگی می کنم. اینجا با مسیحیان کار می کنم و همواره در باره اسلام و مسحیت مناظره می نماییم.
آنها ادعا می کنند که عیسی خود خداست. از شما خواهشمندم اگر دلیل بطلان الوهیت عیسی از انجیل و قران دارید لطفا به من تقدیم کنید.
مسئله الوهیت مسیح (ع) نه حقیقت دارد، و نه اینکه حضرت عیسی مسیح خود را خدا می دانسته است. در قرآن مجید آمده است: « وَإِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ
مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ وَکُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَّا دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ( مائده، ۱۱۷-۱۱۶)
“و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟ گفت: منزهى تو مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مى دانستى آنچه در نفس من است تو مى دانى و آنچه در ذات توست من نمى دانم چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى. جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم [گفته ام] كه خدا پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چيز گواهى”
پس آنچه که قرآن به ما خبر می دهد این است که عیسی نه خدا بوده و نه جزء خدا و نه شریک خدا می باشد. بلکه پیامبر خدا و بنده ی او می باشد که برای هدایت بنی اسرائیل مبعوث شد. ما در این جا به عباراتی از انجیل می پردازیم که بیانگر این است که عیسی خدا نیست، هر چند که انجیل را تحریف کرده اند ولی باز هم بر انسان پژوهشگر متأمل واضح می گردد که در انجیل چه تناقضاتی وجود دارد و دلایل بر عبدیت و پیامبریت حضرت عیسی مسیح (ع) در آن وجود دارد.
۱- حضرت عیسی مسیح بشر است نه خدا
در مزمور ۱۱۰: ۱، آمده است: “ربّ به ربّ من گفت: جانب راست من بنشین”.
و باز در همین مزمودر ۱۱۰: ۴ می آید که خدا به عیسی گفت: تو برای همیشه (ابد) کاهن هستی.
استدلال: از نص دوم ثابت می شود که “کاهن” به عیسی لقب داده شده، و خداوند کاهن نیست، پس منظور از “ربّ” در نص اول عیسی نیست.
۲- یسوع (عیسی) در بیت لحم در زمان پادشاهی”هیرودیس” بدنیا آمد. (انجیل متی، اصحاح ۲ : ۱/ انجیل لوقا اصحاح ۱: ۳۱، اصحاح ۲: ۶-۷)
“مادرش او را حمل کرد و به دنیا آورد مثل سایر افراد بشر”
استدلال: خداوند ذاتی است که متولد نشده از کسی و کسی را نزاییده است.
در ثانی: آیا مگر خداوند نیاز دارد که از یک بشر بدنیا بیاید؟ در این صورت خداوند در وجود و ظهور نیازمند دیگران خواهد بود در صورتی که خداوند ذات بی نیازی است.
۳- “کجاست آن کودکی که باید پادشاه یهود گردد؟” (عهد جدید: ۸ / انجیل متی، اصحاح ۲: ۲، اصحاح ۲۱: ۵)
استدلال: اینجا دایره حکومت و سلطنت او فقط ملت یهود عنوان شده است، در صورتی که سلطنت و پادشاهی خدای تبارک و تعالی شامل بر تمام مردم و کائنات است نه اینکه محدود به ملت یهود باشد پس معلوم می شود که عیسی خداوند نیست.
۴- “عیسی در آن زمان، برای مدت چهل شبانه روز روزه گرفت، پس در آخر بسیار گرسنه شد.” (انجیل متی، اصحاح ۴: ۲)
استدلال: این نص ثابت می کند که عیسی روزه گرفته است، حال می پرسیم: روزه که عبادت است، خوب این عبادت را برای چه ذاتی انجام داده است؟ برای خود یا برای خدا؟ این معلوم است که برای خدا انجام داده است نه برای خود. پس او خودش خدا نیست. و اگر خدا می باشد آیا خدا مگر روزه می گیرد و آیا خدا مکلف به روزه است؟! اگر مکلف است چه کسی او را مکلف کرده است؟ اگر کسی او را مکلف کرده خدایی اش باطل می شود.
این نص می گوید “او عیسی گرسنه شد”، مگر خدا گرسنه می شود: گرسنگی یکی از خصایص بشر است نه از خصایص خداوند، پس او انسانی بوده و خدا نمی تواند باشد.