اجتهاد چیست؟
اجتهاد در لغت به معنای سعی به خرج دادن و تلاش کردن است. در اصطلاح به این معناست که، یک عالم علوم فقه، یک حکم شرعی را از دلیل آن استخراج کند و برای انجام این کار تمام تلاش خود را بکند. منظور از دلیل در اینجا، منبع وپایه اصلی حقوق اسلام، یعنی قرآن کریم و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و اصحابه و سلم) است.
به عالمی که اجتهاد می کند مُجتَهِد گفته می شود. به حکم شرعی که مجتهد آن را استخراج می کند، مُجتَهَدفیه گفته می شود. به عالم علوم فقهی که قادر به حکم دادن در تمام مسائل حقوق شرعی اسلام است مجتهد مطلق می گویند؛ وبه عالم علوم فقهی که فقط در برخی از مسائل تخصص اجتهاد دارد مجتهد مقید می گویند. وبه عالمان علوم فقهی که به درجه اجتهاد نرسیده اند مقلد می گویند، چونکه کاری که آنها انجام می دهند در این حد است که نظرهای مجتهد دیگری را متوجه شده و بر اساس آن فتوی می دهند. غالبا مجتهدین اهل یکی از مذاهب اسلام بوده و آثارخود را بر اساس جمع آوری احکام، مسائل و روایات و احادیث مربوط به آن مذهب می نویسند. مجتهدی که با راه و روش (اصول فقه) خود اجتهاد می کنند، باید آشنایی بسیار کامل و دقیقی راجع به قرآن و احادیث داشته باشد. آیاتی که مربوط به اصول فقهی است، یعنی آیاتی که مربوط به احکام است را از نظر زبان و شریعت باید معنای آن را درست متوجه شود، خاص و عام، مجمل، مفسر، ناسخ، منسوخ و… مربوط به علوم قرآنی را باید به خوبی بداند و مسلط باشد. و همچنین باید آشنایی کامل با احادیث احکام داشته باشد و از نظر زبان و شریعت آشنایی کامل با آن داشته و در ضمن اینکه اینها تا امروز چگونه به ما روایت شده را باید بداند. قیاس در اجتهاد از جایگاه مهمی برخوردار است. برای جلوگیری از هر خطا و اشتباهی، تسلط بر قیاس برای مجتهد الزامی است.
امام ابوحنیفه (وفات150/767)، امام شافعی (وفات204/819)، امام مالکی (وفات 179/795)، امام احمد ابن حنبل(وفات 241/855) از علمایی بودند که تمام شرایط واجب را در خود داشتند. مجتهد مطلق محدود به این چهار عالم نمی باشد. غیر از این چهار نفر افراد زیادی هم وجود دارند که مجتهد مطلق هستند، اما چون این چهار عالم از طرفداران زیادی برخوردار بوده اند و نظرات ودلایل آنها از طرف علمای فقه که از روش آنها استفاده کرده اند به صورت مذهب قلمداد شده است.
در اجتهاد، عالم علوم فقه باید تسلط کامل بر احکام شریعت اسلام داشته باشد و با تحقیق بررسی فراوان در مورد موضوع ابراز نظر و حکم کند. چون این نظرها که از طرف عالم مطرح می شود ممکن است دارای خطا و اشتباه باشد، به آن “ظن غالب” گفته می شود. به همین سبب هیچ مجتهدی نمی تواند قطعا ابراز کند که نظر خودش درست و نظر مجتهدان دیگر نادرست است. در منبع اصلی شریعت اسلام یعنی قرآن و احادیث، در مورد تمام سؤالات احکام شرعی جواب آشکار وجود ندارد، اما احکام اصلی و پایه در آن جا گرفته است که مسایل دیگر را باید با تطبیق دادن با آنها از آن حکم استخراج کرد، که این کار را مجتهد انجام می دهد.
معاذ ابن جبل (وفات 18/629) چنین روایت می کند:
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) او را به یمن فرستاده و به او چنین می فرماید:
– با چه چیز حکم خواهی کرد ای معاذ؟
– با آنچه در کتاب خدا وجود دارد.
– اگر آن را در کتاب خدا نیافتی چه می کنی؟
– آنچه رسول الله حکم کرده را حکم می کنم.
– اگر در حکم رسول الله نیافتی چه می کنی؟
– با رأی خود اجتهاد می کنم.
بعد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین ادامه می دهد: حمد و سپاس خدایی را که مأمور رسولش را موفق کرد. (ابو داوود عقاید باب 11، شمس الدین السرخسی، المبسوط ص.76)
این سوال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از معاذ که اگر احکام را در قرآن و احادیث نیافت باید چه کند، نشان دهنده آن است که جواب برخی از سوالات شرعی به صورت آشکار در قرآن و احادیث وجود ندارد، و در این مسائل فرد واجد شرایط، یعنی مجتهد باید اجتهاد کند.
عبد االه ابن عمر چنین روایت می کند:
روزی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به عمرو بن العاص می فرماید:
– بین این دو نفر قاضی باش.
– وقتی شما اینجا حضور دارید من چگونه این کار را انجام دهم.
– بله شما این کار را انجام بده.
– بر چه اساس حکم کنم؟
– با اجتهاد انجام بده. اگر درست اجتهاد کنی ده ثواب و اگر در اجتهادت خطا کنی یک ثواب می بری.
این فرمایش پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) که اگر خطا هم داشته باشی باز هم ثواب می بری، برای قوت قلب دادن به مجتهدین است. بر همین اساس با گذشت زمان و تغییر مسائل، باید مجتهدین پاسخ گوی سولات شرعی باشند.