آیا احکام قرآن تا قیامت جاریست؟
یکی دیگر از شبهات مطروح امروز این است که برخی معتقد هستند که احکام قرآن مناسب برای زمان خود بوده امروزه دیگر کاربردی ندارد. حالا بیایید ببنیم اگر قرآن واقعا پاسخ گو هست، بر چه قانونی آن عملی خواهد شد. برای روشن ساختن این مسأله باید قانون جاری اطباق را توضیح دهیم. یا به عبارت دیگر تعمیم و تطبیق احکام آیات قرآنی بر مصادیقی غیر از مورد نزول را بیان کنیم.
راغب اصفهانی در المفردات چنین می گوید:
الجري: المر السريع:، وأصله كمر الماء ولما يجري بجريه. يقال: جرى يجري جرية وجريانا[1]
جرى در لغت به معناى عبور سريع و در اصل براى بيان حركت آب و آنچه كه با آب جريان مى يابد وضع شده است
در قرآن کریم اين واژه به معناى روان و جارى شدن آمده است:
فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ [2]
در آن دو [باغ] دو چشمه روان است
همچنین در آیات 12 سوره غاشیه، آیه 46 سوره روم به این معنی آمده است.
گاهى «جاريه» يا «جوار» درباره كشتى (حاقّه/69،11؛ ذاريات/51، 3؛ شورى/42، 32) يا سیارات (تكوير/81،16) به كار رفته است.
اما واژه تطبيق: طَبَّقَ السحاب الجَوَّ؛ طابقتُ بين الشيئين [3]
چيزى، چيز ديگرى را بپوشاند « يعنى ابر، آسمان را پوشانيد. زمانى گفته مى شود كه دو چيز يكسان قرار داده شوند
دو واژه «طِباق» و «طَبَق» هريك دوبار در قرآن كريم به كار رفته است. طباق به نظر راغب به دو معنا و به عبارت ديگر در مورد دو نوع از اشياء به كار مى رود: يكى در مورد هر چيزى كه روى چيز ديگر قرار گيرد و ديگرى در مورد هر امرى كه موافق و هماهنگ با امر ديگرى باشد. به نظر وى «طباق در قرآن در هر دو موردش كه درباره آسمان هاى هفت گانه آمده به معناى نخست است: اَلَّذى خَلَقَ سَبعَ سَمـوتٍ طِباقـًا [4]
هفت آسمان را به صورت طبقه طبقه و هر طبقه را روى طبقه ديگر آفريد
«طَبَقْ» نيز در اصل به معناى هر چيزى كه هماهنگ با غير خودش باشد به کار می رود:
لَتَركَبُنَّ طَبَقـًا عَن طَبَق [5]
شما پيوسته از حالى به حال ديگر منتقل مى شويد
در طول تاريخ تفسير، اکثر فقها و مفسران به حقيقت جرى و تطبيق معتقد بوده و طبق آن عمل می کردند. اما به عنوان اصطلاح خاص علامه طباطبای آن را نخستین بار به کار برده است [6]
یعنی معنی جری تطبیق اين است كه قرآن کریم از حيث انطباق بر مصاديق وسعت داشته، مختص به موارد نزول آيات نمی باشد. بلكه در هر موردى كه در ملاك با مورد نزول یکی باشد، جارى مى گردد. یعنی نمی توانیم بگوییم چون امروزه آن کسانی که در باره آنان آیات نازل شده، دیگر امروزه به دلیل عدم آن افراد، دیگر کاربردی ندارد. اصلا خداوند برای این که به ما این حقیقت را بفهماند مثل های امت های گذشته را می آورد و به عنوان عبرت به ما عرضه می کند.
امام باقر عليه السلام كه چنین فرموده بود:
ظهره تنزيله و بطنه تأويله، منه ما قد مضى و منه ما لم يكن، يجري كما تجري الشمس والقمر[7]
ظاهرش نزولش است و باطنش تأویل آن. بین آن کسانی هستند که در ماضی بودند و برخی دیگر هنوز نبودند. و این جریان مثل جریان ماه و خرشید ادامه دارد.
مورد شأن نزول موجب محدوديت حكم آيه بر رخداد خاص نيست، لذا مدح يا مذمت افراد، بر اساس دليل بر وجود صفات حسنه یا سیئه می باشد، و نمی توانیم بگوییم که صفات فلانی جون خودش نیست، در دیگری هم یافت نمی شود. ظاهر آیات راجع به كسانى هستند كه آيات درباره آن ها نازل شده و باطنش افرادى كه اعمال همان افراد را تكرار كرده اند. آیات قرآن شامل هر دو گروه می شود.