در این مقاله تلاش شده تا اندیشه های کلامی ابن حزم اندلسی و هبة الله لالکایی دو متفکر بزرگ فرقه های ظاهریه و اهل حدیث بررسی و مقایسه شود.
علی رغم برخی اشتراکات میان این دو، مانند پیروی از اهل سنت و جماعت، مخالفت با قیاس، استحسان، رأی و نص گرایی در امور دینی، اختلافاتی جدی نیز با یکدیگر دارند. از جمله این اختلافات، عقل گرایی ابن حزم، موضع گیری متفاوت هر یک در قبال معتزله، اشاعره و احتجاج با مخالفان به شکلی متفاوت است. در انتهای مقاله، این مسئله مورد تأکید قرار گرفته که با وجود این اختلافات جدی، نمی توان دو فرقه یاد شده را یکی دانست.
الف) ظاهریه
این فرقه، توسط داودبن علی خلف اصفهانی (م 275ق) پایه گذاری شد و توسط ابن حزم اندلسی به اوج رسید. ظاهریه در فهم متون دینی بر ظاهر متون دینی تأکید می کند و معنای تحت اللفظ را تنها ملاک برای فهم قرآن و حدیث می داند. ابن حزم را بزرگ ترین متفکر این فرقه می دانند که کلام و فقه را به سبک کاملاً ظاهری پردازش نمود. این فرقه یکی از فرقی است که خود را منسوب به اهل سنت و جماعت می داند، با رأی و قیاس مخالف است و تنها پذیرای واقعیتهایی است که از طریق شهودهای زبانی و عقلانی و محسوس درک می شود که البته باید توسط وحی قرآنی حد و مرز آن روشن شود. از نوشته های بنیانگذار ظاهریه هیچ چیز به دست ما نرسیده است، لذا می بایست از طریق نقل قولهایی که از وی باقی مانده سخنان او را فهمید، به خصوص از طریق ابن حزم که بزرگ ترین متفکر این فرقه محسوب می شود.1
ب) اهل حدیث
مقصود از این فرقه گروهی از اندیشمندان اسلامی هستند که می توان به عنوان بزرگ ترین آنان به احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه اشاره کرد. ریشه های فرقه اهل حدیث در قرن اول هجری نیز وجود داشته است. در آن زمان به این افراد اهل اثر گفته می شده است که البته با اهل حدیث که بعدها به وجود آمدند تفاوتهای آشکاری داشته اند. به دلیل نقش برجسته ای که احمدبن حنبل در شکل گیری اهل حدیث ایفا کرد، به این فرقه حنابله نیز گفته می شود. احمد بن حنبل با هرگونه تأویلهای متکلمانه مخالف بود و به جز در برخی موارد معدود اجازه این کار را نمی داد. اهل حدیث معمولاً زمانی اجازه تأویل را می دادند که سیره سلف یا روایات نبوی تأویلهایی را بر آیات ارائه کرده باشد.
الف) ابن حزم اندلسی
ابومحمد علی بن احمد بن حزم، متکلم و فقیه بزرگ قرن چهارم و پنجم در سال 384ق در قرطبه به دنیا آمد.5 پدر او وزیر ابوعامر، ملقب به المنصور، یکی از امویان در آن دیار بود و به همین دلیل کودکی خود را به نعمت و در دربار گذراند.6 همین مسئله باعث شد که ابن حزم در طول دوران زندگی اش بارها وفاداری خود را به امویان به اثبات برساند و وزارت بسیاری از آنان را به عهده گیرد. او به سبب همین ابراز وفاداری به امویان بارها به زندان افتاد و تبعید شد.7 به گفته گارسیا گومز دوره ای که ابن حزم در آن می زیست غم انگیزترین دوره اسپانیای اسلامی بود.8 این دوره، دوره ای بود که اندلس دائماً میان حکام مسلمان دست به دست می شد. ابن حزم تا حدود سال 420ق به زندگی سیاسی خود ادامه داد، اما با پایان دوران خلافت هشام بن محمد المتعد بالله، آخرین خلیفه اموی در اندلس، او نیز زندگی سیاسی را به کناری نهاد و خود را وقف کارهای علمی کرد. از دوران پایانی زندگی ابن حزم چیز زیادی دانسته نیست، ولی همین مقدار روشن است که به دلیل حمایتهای او از امویان محدودیتهایی برای او ایجاد شده بود و شاگردانش اجازه تشکیل حلقات درس به گرد او را نداشتند و تنها تعداد کمی برای آموزش نزد او می آمدند.9 ابن حزم سرانجام در سن هفتاد و یک سالگی در سال 456ق در منته لشام از بخشهای ناحیه لبله، در حالی که به گفته پسرش، ابورافع، از خود چهارصد اثر به یادگار گذاشته بود، از دنیا رفت.10
از ابن حزم کتابهای زیادی به جای مانده که در مباحث کلامی کتاب الفصل فی الملل والاهواء والنحل مهم ترین کتاب وی است. کتابهای دیگری نیز مانند التقریب لحد المنطق والمدخل الیه، المحلی، رسالة فی رد القیاس والاستحسان و…، الاصول والفروع، الاحکام فی اصول الاحکام و… از او به یادگار مانده است که تعداد زیادی از این کتابها تاکنون به چاپ رسیده است .14
ب) لالکایی
ابی القاسم، هبه الله بن الحسن بن منصور الطبری اللالکایی، از بزرگان اهل حدیث و حنابله است و در مورد تاریخ تولد و زندگانی او اطلاعات زیادی در اختیار نیست. او از لحاظ فقهی پیرو شافعی بود. در طبرستان به دنیا آمد و در ریث به علم آموزی اشتغال ورزید. وی از بزرگانی چون جعفر بن عبدالله الفناکی، علی بن محمد بن عمران القصار و غیر آنان استفاده کرد، سپس به بغداد رفت و فقه شافعی را از علی بن ابی حامد الاسفرایینی آموخت و از افراد دیگری مانند عیسی بن علی الوزیر، اباطاهر المخلص، اباالحسن بن الجندی و ابااحمد الفرضی و غیره استفاده کرد.
کتابی که در این مقاله بیشتر به آن خواهیم پرداخت، کتاب شرح اصول اعتقاد اهل السنة والجماعة است که از مهم ترین کتابهای لالکایی در زمینه اعتقادات است.15