قبلا باید بدانیم که در قوانین اسلامی،نفقه نیز مانند مهر وضع مخصوص به خود دارد و نباید با آنچه در دنیای غیر اسلامی می گذشته یا می گذرد یکی دانست.
اگر اسلام به مرد حق می داد که زن را در خدمت خود بگمارد و محصول کار و زحمت و بالاخره ثروتی که زن تولید می کند مال خود بداند،علت و فلسفه نفقه دادن مرد به زن روشن بود زیرا واضح است اگر انسان،حیوان یا انسان دیگری را مورد بهره برداری اقتصادی قرار دهد ناچار است مخارج زندگی او را نیز تامین کند.اگر گاریچی به اسب خود کاه و جو ندهد آن اسب برای او بارکشی نمی کند.
اما اسلام چنین حقی برای مرد قائل نیست;به زن حق داد مالک شود،تحصیل ثروت کند و به مرد حق نداده در ثروتی که به او تعلق دارد تصرف کند;و در عین حال بر مرد لازم دانسته که بودجه خانواده را تامین کند،مخارج زن و فرزندان و نوکر و کلفت و مسکن و غیره را بپردازد،چرا و به چه علتی؟
متاسفانه غرب مآب های ما به هیچ وجه حاضر نیستند درباره این امور ذره ای فکر کنند;چشمها را به روی هم می گذارند و عین انتقاداتی را که غربیان بر سیستمهای حقوقی خودشان می کنند-و البته آن انتقادات صحیح هم هست-اینها در مورد سیستم حقوقی اسلامی ذکر می کنند.
واقعا اگر کسی بگوید نفقه زن در غرب تا قرن نوزدهم چیزی جز جیره خواری و نشانه بردگی زن نبوده است راست گفته است،زیرا وقتی که زن موظف باشد مجانا داخله زندگی مرد را اداره کند و حق مالکیت نداشته باشد،نفقه ای که به او داده می شود از نوع جیره ای است که به اسیر یا علوفه ای است که به حیوانات بارکش داده می شود.
اما اگر قانون بخصوصی در جهان پیدا شود که اداره داخله زندگی مرد را به عنوان یک وظیفه لازم از دوش زن بردارد و به او حق تحصیل ثروت و استقلال کامل اقتصادی بدهد،در عین حال او را از شرکت در بودجه خانوادگی معاف کند،ناچار فلسفه دیگری در نظر گرفته و باید در اطراف آن فلسفه تامل کرد.
زنی که طلاق می خواهد نمی تواند از مرد طلب نفقه بکند ولی اگر طلب طلاق از طرف مرد داشته باشد باید به زن نفقه دهد و این واجب است. و همچنین مرد باید تا انتهای مدت عده زن را صبر کند و تا این مدت نمی تواند او را از خانه بیرون کند. نفقه باین خاطر است که زن بتواند به کودکانش نگهداری نماید.