بعضیها مدعی هستند که آیات 11 تا 14 سوره الطارق در باره "مهدی منتظر" نازل شده واعتقاد به ظهور او از ارکان اسلام است. رای جناب عالی در این باره چیست؟
سوالی خیلی مهم است که در زمان کنونی خیلی گسترش یافته است. باور داشت مهدویت و اندیشه ظهور مهدی بخش مهمی از عقاید شییعه اثنی عشری به حساب می آید و در این موضوع احادیث فراوانی روایات مطرح می نمایند که هیچ وابستگی به حقایق آیات قران ندارد. ولی برای اثبات این عقیده تاکید می کنند. بی شک ما احادیثی که ضد قران کریم است باور نداریم. آنان برای اثبات عقائد خودشان علمی بنام "رجال" ساختند که با این راه روایات جعلی را می خواهند اثبات کنند.
حقیقتی که برای هر خوانندهای آشکار است این است که همهی این آیات چه آیات پیشین و چه آیاتی که میآید هیچ وابستگی دور و نزدیکی به وجود شخصی به اسم (محمد بن حسن عسکری) ندارند که او حجتی است و در سرداب سامرا غایب شده است، کسی که به او ایمان داشته باشد نجات یافته و کسی که او را انکار نماید نجلت نخولهد یافت.
لازم به ذکر است در هنگامی این سطرها را مینویسم که احساس میکنم تحلیل و بررسی این آیات جهت رد بر استدلال آن برای عقیدهی مذکور نوعی بیهوده کاری است که باید انسان، آن مخلوق برجستهای که با عقل و اندیشه آراسته شده، خود را از آن دور نگه دارد، زیرا گوش فرا دادن به این نوع استدلال در واقع اهانت به ساحت عقل است، با توجه به این که چنین استدلالی بیانگر عدم اطلاع صاحب آن، به دلایل معتبر از آیات قرآنی برای عقیدهی خود میباشد، و این نوعی افترا بر خداوند متعال و گستاخی به مقام الهی میباشد که هرگز مؤمنان واقعی چنین جرأتی به خود نمیدهند، آنان که آیهی زیر را به درستی فهم کردهاند.
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ١١ وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ١٢ إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ١٣ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ١۴ (الطارق: ۱۱-۱۴.
سوگند به آسمان که دارای باران فراوان و پرریزش است! و سوگند به زمین شکاف بردار! مسلّماً قرآن سخن فیصله بخشی است. و سخن گزافه نبوده و شوخی نمیباشد.
ولی من بحث را کمی طولانی میکنم و منهج قرآنی –که خود را بدان ملزم نمودهام- بر آن آیات تطبیق میدهم و از ارتباط آنها با این عقیده پرده برمیدارم. پس میگویم:
آیات فوق به طور صریح و روشن بر هدف مورد نظر دلالت نمیکنند، گفتنی است که در همهی قرآن کریم یک آیه ای صریح و آشکار که نصی قاطع در این موضوع باشد، وجود ندارد. امامیهی اثنی عشریه پس از آنکه این عقیده را به وجود آوردند، آن را در این آیات جای دادند که هیچگونه ارتباطی با هم ندارند. در حالی که باید آیات قرآنی عقیدهای را بیان دارد و سپس انسان بدان ایمان بیاورد که این، به طور قطع به وجود نیامده است، زیرا واقعیت این است که اگر همین آیات را در دسترس کسی قرار دهیم که قبلا از موضوع مهدی غایب چیزی نشنیده باشد، هرگز چنین معنایی را از آن استنتاج نمینماید، اگر چه برای مدت مدیدی در آن بیاندیشد و تمام عمر خود را صرف آن نماید، این در حالی است که آیات مربوط به عقیده بدون هیچ گونه نیازی به فکر و اندیشه، خواننده را به اصل مطلب میرسانند و بر هدف مورد نظر دلالت مینمایند؛ و بدون شک این خود برای باطل کردن عقیدهی (مهدی منتظر) کافی است