پنهان کردن حجاب در دوران مدرن
همچنان که در بالا ذکر شد مسئله ی حجاب خواه از لحاظ تاریخی، خواه از لحاظ زبان و علمی موضوعی است کاملا واضح و محل هیچ اختلافی نیست، ولی عده ای از مسلمانانی که در مقابل اوروپا سر تسلیم فرود آورده اند علت ضعف و عقب ماندگی خود را در اجرای بعضی از تعالیم دینی دیدند.طرح مسائل مربوط به حجاب نیز اینگونه شروع شد وبا طرح موضوع حجاب در قران شروع به تحریف و چشم پوشی از آیات الهی کردند.
با مطالعه”دائرة المعارف اسلامي” معلوم مي شود كه تا دوران مدرن بحث به عنوان حجاب در میان نبوده است. بیایید به کتاب مذکور نظری بیافکنیم: “مباحث حجاب از اواخر دوران عثمانی تا زمان کنونی”.
تا زمان حاضر حجاب زن به عنوان حکم دینی در کسی شک و شبهه ای ایجاد نکرده بود. و این مسئله در زمان حاضر پیش آمده است.
از قرن نوزدهم میلادی مسئله ی حجاب در جوامع اسلامی فراتر از یک موضوع دینی و در سطح سیاسی – اجتماعی مورد مذاکره قرار گرفت که توضیح آن هم از جنبه ایدئولوژی درست تر به نظر می رسد.
از نیمه این قرن به بعد جهان اسلام در مسا ئلی هم چون آزادی زن در جامعه و موارد مربوط به حجاب و غیره همواره کاملاً تحت تاثیر اوروپا بوده و این خود سرمنشاء مشکلات فراوانی شده است.
متأسفانه امروزه شاهدیم که افراد غرب زده و کسانی که سعی دارند خود را به نوعی پیشرفته و روشنفکر معرفی کنند و کسانی که به قصد جمع کردن پیرو هستند، هرچه بیشتر با تحریف آیات الهی سعی دارند که مسئله حجاب را نادیده بگیرند و ادعای بی اساس خود را به اسلام و قران نیز پیوند دهند.افراد و گروه های زیادی خود را در میان جامعه “متخصص قرانی” و “عالم علوم قرانی” معرفی می کنند . در حالیکه نه قواعد زبان عربی را تمام و کمال می دانند و نه با سنت های الهی آشنا هستند و تنها می کوشند به نتایج سازگار با منافع خود برسند و همان روش های ناقص خود قصد دارند که اثبات کنند در قرآن حکم حجاب وجود ندارد. در اصل، از آنجا که فعالیت آنها بی اساس است و شناختی با قواعد زبانی ندارند، می توان به آسانی دریافت که به دنبال چه هدفی هستند. به عبارت دیگر می توان دید که چگونه سعی دارند آن چه را که در ذهن دارند به گونه ای به قرآن هم پیوند بزنند. یکی از این نمونه ها نداشتن جسارت نوشتن اسم نویسنده بر روی کتابهایی است که در رابطه با این موضوع در شبکه اینترنتی به وفور یافت می شود.
یکی از منکران حکم حجاب در قران ادیب یوکسل است که در میان جوانان مشهور است.یوکسل ادعای خود را بر اساس لغتنامه “لسان العرب- ابن منظر” مطرح می کند.
(دائرة المعرف اسلامي، فصل حجاب، ج ٤٠،ص ٥٤٣)
غير از اوبعضی از روحانیان و مترجمان قران نیز حرفهای او را تکرار کردند. ولی دلیل های همه آنها یکی است. مهمترین دلیلهای منکران حجاب به شرح ذیل است:
– درست است که “خمار” معنای پوشش می دهد. ولی برای این که معنی سرپوش و روسری دهد می بایست با کلمه رأس بکار رود.
-امر صادره در آیه ۳۱سوره نور مربوط به سر نیست، بلکه مراد از آن پوشش سینه است.
– کلمه خمار در لغت به معنی پوشش است، لذا خمار هم معنی پوشش است. لغت هم همان معنی را می رساند.
– در احادیث منقوله از زنان بی اطلاع از حجاب خبر می دهد، به این نتیجه می رسیم که حجاب واجب نیست.
– اسلام دین فطرت است، موی زن عنصر تحریک کننده جنس مخالف نیست، بر عکس حجاب ضد فطرت است.
– حتی اگر حجابی هم بوده باشد مخصوص اعراب آن زمان است. امری نمی تواند وجود داشته باشد که بتوان آن را برای تمامی انسان ها شامل کرد.
با ارزیابی این دلایل از جهات مختلف بی ارزش بودن ادعاها در مورد عدم وجود حکم حجاب در قران روشن می شود. بایید این ادعاها را باهم مرور کنیم:
ارزیابی از جهات عقل، منطق وزبان
در کتاب “دین مجعول و دین قرانی” (ص ۲۵۵) تحت عنوان” در قران پوشش موها نیامده” بعد از تفسیر آیه ۳۱سوره نور این تعابیر بکار رفته است:
“در سر آیات تحریف شده جهت تأثیرگذاری بر جایگاه زن در اذهان این آیه قرار می گیرد. ریشه کلمه “خمار” که در این آیه آمده در لغات پوشش و روسری ذکر شده است. “
آنچه که مهم است جای پوشش در آیه به طور آشکار “باز بودن سینه” است. و آنچه که در آیه مورد نظر قرار گرفته موها نیست، بلکه جای باز سینه است.
نمونه دیگر که در کتاب کلمه “خمار” تحریف شده است به عنوان مثال می توان آیه دیگری را ذکر کرد.
“در آیه وضو، آنجا که سخن از مسح کردن روی سر می شود، کلمه ی رأس که در زبان عربی به معنی سر است بکار برده می شود. و اینجا جایی که باید پوشیده شود، یعنی “سر” و یا “مو” ذکر نشده است”. یعنی با کلمه “خمار” مقصود پوشاندن موها نیست، بلکه سینه است. و در نتیجه می گویند از آیه ۳۱سوره نور حکم بر پوشاندن سر نیست، بلکه سینه است. در حالی که در لغت معنی پوشش را “خمر” می دهد نه “خمار”.
کلمه “خمار” اسمی است ومعنی لغوی آن فقط “روسری زن” است. حتی همچنان در پیش خواهیم دید راغب اصفهانی در لغتنامه مشهور خود “مفردات” کلمه خمار را طبق عادات و رسوم عرب همچون “روسری زن ” معنی کرده است.
کلمه ای که اعراب آن را فقط به معنی “روسری” بکار می برند بکار گرفتن آن در قران به معنی دیگر امکان پذیر نیست. اینجا تذکر آداب و رسوم عرب خیلی مهم است. پس کلمه “خمار” نزد اعراب معنی و مفهوم مشخصی داشت. یعنی یک عرب با شنیدن کلمه “خمار” در آیه چیزی غیر از روسری (حجاب) زن نخواهد فهمید. زیرا تعبیر “قسمتی از خمارها را روی سینه ها بیندازند” همچون تعبیر “قسمتی از شلوارها را روی کفشها بیاندازند” است. همچنان که در جمله برای پوشاندن کفشها پوشیدن شلوار را شرط دانستن برخو د غیر جدی است. آیه مذکور هم با تعبیر پوشش در نظر گرفتن فقط سینه و نه سر یک برخورد غیر جدی است.
یعنی برای آنکه در آیه فوق کلمه خمار معنی حجاب و روسری دهد و مطلقا تعبیر “خمار سر” بکاررببریم برای شلواری که بالا بدان اشاره کردیم باید از تعبیر “پاچه شلوار” جعل کنیم. همچنانکه شلوار اسم خاص لباسی که به پاها پوشیده می شود و معنی دیگری را هم نمی دهد، خمار هم اسم لباس خاصی است برای زنان که با وسیله آن سرشان را می پوشند.
بخش مربوط آیه ۳۱
سوره نور چنین است:
“و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فروبندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعا از آن پيداست و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند”
کلمه “خمار- خمارهن” که در آیه بکار رفته استفاده جداگانه به معنی پوشش و روسری، یعنی طلب کردن کاربرد کلمه رأس یعنی سر نه در زبان ترکی نه در زبان عربی هیچ منطقی ندارد.
ما در زبان ترکی خود به روسری اسم های مختلفی گذاشتیم: یایلیق، شال، کلاغایی و غیره وهنگامی که اسم یکی از آنها می بریم یک آذری از شما مقصودتان را می پرسد؟ و یا وقتی جایی اسم یکی از آنها را می نویسید از شما می پرسند چرا “کلاغایی سر” ننوشتی؟ ما به کسی که چنین اعتراضی را داشته باشد چه برخوردی می کنیم؟ در کتاب مذکور جمله “در آیه مقصود از پوشش موها نیست، بلکه جاهای باز سینه است” نمی توان محصول اندیشه فرد عاقل باشد. زیرا کسانی که چنین معنایی را قبول دارند از جمله “پاهای شلوار روی کفشها بکشند” شرط را بنا بر پوشیدن روی پاها می گذارند، نه پوشیدن شلوار.
با تعبیر “عدهای از زنان سینه هایشان بپوشند” که کلمه خمار در بکار برده می شود برای هر فردعاقل پوشیده بودن سر معلوم می شود. با در نظر گرفتن همه اینها فرض کنیم مقصود از “خمار” حجاب نیست، فقط پوشش است،باز حجاب را یک ضرورت می بینیم و این یک نتیجه است. و در این صورت جمله چنین خواهد بود:
“قسمتی از پوششها یشان را روی سینه هایشان بیاندازند.” تعبیر “پوششها یشان”به تنهایی موجودیت یک پوشش به وضوح می رساند. و اگر کلمه خمار در آیه به معنی غیر از روسری بکار می رفت برای صیغه امر، یعنی با پیراهن ویا با چیزی یقه دار دیگر اکتفا نمی کرد. و چون از پوشش دیگر خبر می دهد، خواه خمار باشد خواه چیزی دیگر مشروط نمی شود و در غیر این صورت بجا آورده نمی شود و کلمه “خمار” که در سوره نور (آیه ۳۱) به شکل جمع “خمر” بکار رفته به معنی غیر ازحجاب و روسری به کار نرفته است واین ادعا را نه در لغت زبان عربی و نه از لحاظ منطق نمی توان اثبات کرد.
برعکس همه موارد مذکور فقط معنی حجاب را به میان می گذارد.
عده ای از کسانی که مسئله این قدر واضح وروشن می بینند حجاب را یک موضوع تاریخی تلقی می کنند و سعی بر آن دارند حجاب را در اذهان انسانها فقط به عنوان عادت و رسوم اعراب آن دوره ثبت کنند. متعلق بودن یک کتاب تاریخی به خدا امکان پذیر نیست. جا گرفتن حجاب درکتابهای پیش از ما حقیقت انکار ناپذیر است.
آیه دیگری در مورد شرط بودن حجاب زن آیه ۵۹سوره احزاب است :
“اى پيامبر به زنان و دختران تو به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را برخود فروترگيرند اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرارنگيرند [به احتياط] نزديكتر است و خدا آمرزنده مهربان است”
کلمه جلباب که در آیه بکار رفته در لغتنامه “لسان العرب” چنین تعریف می شود:
“جلباب گشادتر از خمار، کوچکتر از رداء است که زن با آن سرو سینهاش می پوشد”
جلباب پوشش بزرگتر از خمار است که هنگامی زن بیرون از خانه می رود از آن استفاده می کند.
به این نتیجه می رسیم که پوشش سر زن امر عمومی که در همه کتب آسمانی جا گرفته است.
از این رو برای پوشش زنان نیازی به حکم جداگانه ای نیست، چون بحث از خمار (روسری) است برای پوشیده بودن کفایت می کند و قران هم بدان اشاره می کند. با این که حقیقت این است به کسانی که می خواهند افکار خود بر قران تحمیل کنند فهماندن چیزی امکان پذیر نیست.
هدف ما هدایت تحریف کنندگان آیات الهی ومدعیان کم اطلاع از زبان عربی نیست. بلکه هدف ما اعلام حکم حقیقی خداوند و در میان گذاشتن آن با مستمعین است و بدین طریق می خواهیم مؤمنان واقعی را از مسئله آگاه سازیم و مهم تر از آن به آنها کمک کنیم که وظایف دینی خود را آن گونه که خداوند حکم کرده است عمل نمایند.
ولی نمی توانیم تأثیری در انتخاب آنها داشته باشیم چرا که هر کسی راه خود را خویشتن انتخاب می کند. همانطوری که افراد زیادی با علم به اینکه ربا و شراب حرام است در زندگی روزمره هم شراب می خورند وهم ربا می دهند و تمام این موضوعات مربوط ما نیستند.
آزادی سرپیچی از امر خداوند آزادی واقعی نیست.
خداوند آزادی مان را در هدایت با فطرت نصیبمان کند.
نویسنده: اردم اویقان
مترجم: علی رضازاده
(ترجمه از زبان ترکی)