برای فهمیدن مساله رجم در اسلام اولا مساله نسخ در قرآن کریم را باید بدانیم
1. مسأله نسخ در قرآن کریم
در این بحث می خواهیم بررسی کنیم که آیا حکم رجم در اسلام هست، یا بوده و بعد نسخ شده و یا اصلا از اول نبوده؟ اول کلمه نسخ را روشن کنیم: واژه “نسخ” به معنی تبدیل چیزی به چیز دیگر است. خداوند می فرماید: وإذا بدلنا آية مكان آية والله أعلم بما ينزل قالوا إنما أنت مفتر بل أكثرهم لا يعلمون [1]
و چون حكمى را به جاى حكم ديگر بياوريم و خدا به آنچه به تدريج نازل می كند داناتر است مى گويند جز اين نيست كه تو دروغبافى [نه] بلكه بيشتر آنان نمى دانند.
پس نسخ تبدیل آیه به آیه دیگری که مثل خودش باشد و یا بهتر از آن. در در العین نسخ ، چنین تعریف شده است: و النسخ ازالتک أمرا کان يعمل به [2] یعنی «نسخ ، يعني ازاله کردن (از بين بردن) امر يا کاري که آن را انجام داده ای».
خداوند می فرماید: مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا [3]
ما هيچ آيه ای را نسخ نمي کنيم و از ياد نمي بريم مگر آنکه بهتر از آن يا مثل آن را مي آوريم
بر اساس این نسخ، نقل نویسنده نوشته خود به جای دیگر و در اثنای انتقالش برخی موارد را حذف کرده یا تغییر داده، و عمده آنچه انتقال داده مثل نوشته قبلی است.
قرآن کریم آخرین کتاب نازل شده برای حل مکان کتاب های سماوی قبلی نازل شد. برخی احکام موجود در قرآن در کتاب های قبلی هم بوده است اما آنها را به بهترش تغییر داده است. و وحی اولین پیامبر تا آخرش شریعت را به تدریج مکمل کرد:
شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ [4]
از [احكام] دين آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه در باره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقه اندازى مكنيد بر مشركان آنچه كه ايشان را به سوى آن فرا مى خوانى گران مى آيد خدا هر كه را بخواهد به سوى خود برمى گزيند و هر كه را كه از در توبه درآيد به سوى خود راه مى نمايد
از این آیه می فهمیم که قرآن کتاب های قبلی خود مثل تورات و انجیل را نسخ کرد و از طرف دیگر کتابی بعد از قرآن هم نازل نمی شود. همین طور در قرآن برخی احکام موجود است که در کتب سابق بوده اما در قرآن حکمش تخفیف داده شده است:
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آَمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [5]
همانان كه از اين فرستاده پيامبر درس نخوانده كه [نام] او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى يابند پيروى مى كنند [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مىدهد و از كار ناپسند باز مى دارد و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مىگرداند و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى دارد پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند آنان همان رستگارانند
در کتاب های سابق احکامی بوده که اهل کتاب آن را پنهان کردند، لذا برخی احکامی که در قرآن آمده در کتاب های سابق نیست. در قرآن در این باره گفته می شود:
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ [6]
اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزهايى از كتاب [آسمانى خود] را كه پوشيده مى داشتيد براى شما بيان مى كند و از بسيارى [خطاهاى شما] درمى گذرد قطعا براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است
همچنین برخی احکامی که نبوده را اهل کتاب اضافه کردند:
فوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ [7]
پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف شدهاى] با دستهاى خود مى نويسند سپس مى گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مى آورند
این اضافاتی که در کتاب ملحق شده چون انسجام با بقیه آیات ندارد، تشخیص آن آسان می گردد. برای اهل کتاب بهتر بود که به آنچه که نازل شده (بدون کم و یا زیاد کردن) عمل کنند.
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآَيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ» (5/44). وقال أيضا: « وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ [8]
ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم پيامبرانى كه تسليم [فرمان خدا] بودند به موجب آن براى يهود داورى مى كردند و [همچنين] الاهيون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند پس از مردم نترسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده اند آنان خود كافرانند
مسیحیان امروزه به الوهیت عیسی (ع) اعتقاد دارند که باطل است. ملاک تشخیص حق و باطل هم قرآن است:
وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آَتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ [9]
ما اين كتاب [قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستاديم در حالى كه تصديق كننده كتابهاى پيشين و حاكم بر آنهاست پس ميان آنان بر وفق آنچه خدا نازل كرده حكم كن و از هواهايشان [با دور شدن] از حقى كه به سوى تو آمده پيروى مكن براى هر يك از شما [امتها] شريعت و راه روشنى قرار دادهايم و اگر خدا مىخواستشما را يك امت قرار مىداد ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد پس در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت گيريد بازگشت [همه] شما به سوى خداست آنگاه در باره آنچه در آن اختلاف مىكرديد آگاهتان خواهد كرد
از آیات فوق می فهمیم که قرآن کریم از طرف خداوند متعال برای کتب سابق به منزلت ناسخ قرار داده شده است: الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آَمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [10]
همانان كه از اين فرستاده پيامبر درس نخوانده كه [نام] او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مىيابند پيروى مىكنند [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مىدهد و از كار ناپسند باز مىدارد و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مىگرداند و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمىدارد پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند آنان همان رستگارانند
در این که آیا سنت می تواند ناسخ قرآن کریم باشد یا نه، علما اختلاف دارند که این اختلاف بی اساس و خالی از فایده است. چرا که سنت تابع قرآن است و تابع هم نمی تواند از متبوع مستقل باشد. خداوند می فرماید:اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ [11]
از آنچه از پروردگارت به تو وحى شده پيروى كن هيچ معبودى جز او نيست و از مشركان روى بگردان
همچنین می فرماید:
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آَيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآَنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ [12]
و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود آنانكه به ديدار ما اميد ندارند مىگويند قرآن ديگرى جز اين بياور يا آن را عوض كن بگو مرا نرسد كه آن را از پيش خود عوض كنم جز آنچه را كه به من وحى مىشود پيروى نمىكنم اگر پروردگارم را نافرمانى كنم از عذاب روزى بزرگ مى ترسم
معلوم است، اگر آیه ای از قرآن نسخ شود تطبیق نبی در متعلق بر آن هم نسخ می شد.
و برخی ادعا دارند که حکم آیه غیر از تلاوتش نسخ شده است. اما حقیقت این است که آیه ناسخ حکم منسوخ را با تلاوتش با هم رفع می کند و از منسوخ نه حکم، نه تلاوت و نه تطبیق آن از طرف زسول الله (ص) باقی می ماند. قول خداوند:
مَا نَنْسَخْ مِنْ آَيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [13]
هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مىآوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست
و در آیه دیگر می فرماید: وَإِذَا بَدَّلْنَا آَيَةً مَكَانَ آَيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ [14]
و چون حكمى را به جاى حكم ديگر بياوريم و خدا به آنچه به تدريج نازل مىكند داناتر است مىگويند جز اين نيست كه تو دروغبافى [نه] بلكه بيشتر آنان نمىدانند
این دو آیه شریفه آنچه که متعلق به نسخ است، کامل بیان می کند.
الف) شروط نسخ
برای اعتبار نسخ ، باید دو شرط داشته باشد:
· بین آیات باشد؛
· و آیه ناسخ مثل آیه منسوخ و یا بهتر از آن باشد؛
خلاصه قول این است: بیشتر آیات قرآن کریم همان است که خداوند در کتاب های سابق نازل کرده بود. کما این که برخی احکام مخفف را هم شامل می شود. مثل حکم زنا که در تورات و انجیل قتل بوده و رسول الله (ص) هم این حکم را مدتی اجرا می کرد. بعد خداوند حد زنا را نسخ کرده و از قتل به حبس ابد و به 100 تازیانه تغییر داد.
حکم زنا در تورات
حالا حکم زنا درتورات را می بینیم که قتل با سنگسار بود:
اگر فردی با همسر شخص دیگر زنا کند، مرد و زن هردو باید کشته شوند. اگر مردی با زن پدر خود همبستر شود به پدر خود بی احترامی کرده است، پس آن مرد و زن باید کشته شوند، و خونشان به گردن خودشان می باشد. اگر مردی با عروس خود همبستر شود، باید هردو کشته بشوند، زیرا زنا کرده اند، و خونشان به گردن خودشان می باشد، اگر دو مرد با هم نزدیکی کنند باید کشته شوند، و خونشان به گردن خودشان می باشد، اگر مردی با زنی و با مادر آن نزدیکی کند، گناه بزرگی کرده است و هر سه باید زنده زنده سوزانده شوند تا این لکه ننگ از دامن شما پاک شود [15]
“اگر مردی در حال ارتکاب زنا با زن شوهرداری دیده شود، هم آن مرد و هم آن زن باید کشته شوند. به این ترتیب، شرارت از اسرائیل پاک خواهد شد. اگر دختری که نامزد شده است، در داخل دیوارهای شهر توسط مردی اغوا گردد، باید هم دختر و هم مرد را از دروازه شهر بیرون برده، سنگسار کنند تا بمیرند. دختر را بخاطر اینک فریاد نزده و کمک نخواسته است و مرد را بجهت اینکه نامزد مرد دیگری را بی حرمت کرده است. چنین شرارتی باید از میان پاک شود اما اگر چنین عملی خارج از شهر اتفاق بیافتد تنها مرد باید کشته شود، چون دختر گناهی که مستحق مرگ باشد مرتکب نشده است. این مثل آن است که کسی بر شخصی حمله ور شده او را بکشد، زیرا دختر فریاد زده و چون در خارج از شهر بوده کسی به کمکش نرفته است تا اورا نجات دهد”[16]
حکم زنا در انجیل
در انجیل یوحنا چنین آمده است:
سحرگاهان، عیسی باز به صحن معبد آمد. در آنجا مردم همه بر وی گرد آمدند؛ و او نشسته، به تعلیم ایشان پرداخت.۳در این هنگام، علمای دین و فَریسیان، زنی را که در حین زنا گرفتار شده بود آوردند، و او را در میان مردم بهپا داشته،۴به عیسی گفتند: «استاد، این زن در حین زنا گرفتار شده است.۵موسی در شریعت به ما حکم کرده که اینگونه زنان سنگسار شوند. حال، تو چه میگویی؟»۶این را گفتند تا او را بیازمایند و موردی برای متهم کردن او بیابند. امّا عیسی سر بهزیر افکنده، با انگشت خود بر زمین مینوشت.۷ولی چون آنها همچنان از او سؤال میکردند، عیسی سر بلند کرد و بدیشان گفت: «از میان شما، هر آنکس که بیگناه است، نخستین سنگ را به او بزند.»۸و باز سر بهزیر افکنده، بر زمین مینوشت.۹با شنیدن این سخن، آنها یکایک، از بزرگترین شروع کرده، آنجا را ترک گفتند و عیسی تنها بهجا ماند، با آن زن که در میان ایستاده بود.۱۰آنگاه سر بلند کرد و به او گفت: «ای زن، ایشان کجایند؟ هیچکس تو را محکوم نکرد؟»۱۱پاسخ داد: «هیچکس، ای سرورم.» عیسی به او گفت: «من هم تو را محکوم نمیکنم. برو و دیگر گناه مکن [17]
با این قول حضرت مسیح حکم رجم را بفع نمی کند، اما از طرفی نمی خواهد این حکم سنگینی را اجرا کند. در انجیل متا از قول عیسی (ع) نقل می شود:
فکر نکنید که من برای الغا شریعت و انبیا آمدم، نه، من برای تکمیل آن آمدم. حق را برای شما می گویم نه زمین و نه آسمان خواهد ماند، اما حرف (حق) باقی می ماند. کسی کوچکترین اشتباه را در شریعت جاری کند و بقیه به خاطرش به آن عمل کنند، در عالم هستی کوچک خواهد شد. و اگر کسی شریعت را یاد گرفته آن را به مردم بیامورزد، در عالم بزرگ خواهد شد [18]
رجم در احادیث
یکى از اشراف یهود خیبر که داراى همسر بود، با زن شوهردارى که او هم از خانواده هاى سرشناس خیبر محسوب مى شد عمل منافى عفت انجام داد، یهودیان از اجراى حکم تورات (سنگسار کردن ) در مورد آنها ناراحت بودند، و به دنبال راه حلى مى گشتند که آن دو را از حکم مزبور معاف سازد در عین حال پایبند بودن خود را به احکام الهى نشان دهند، این بود که به هم مسلکان خود در مدینه پیغام فرستادند که حکم این حادثه را از پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بپرسند (تا اگر در اسلام حکم سبکترى بود آن را انتخاب کنند و در غیر این صورت آنرا نیز بدست فراموشى بسپارند و شاید از این طریق مى خواستند توجه پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را نیز به خود جلب کنند و خود را دوست مسلمانان معرفى نمایند) به همین جهت جمعى از بزرگان یهود مدینه نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شتافتند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: آیا هر چه حکم کنم مى پذیرید؟ آنها گفتند: بخاطر همین نزد تو آمده ایم ! در این موقع حکم سنگباران کردن کسانى که مرتکب زناى محصنه مى شوند نازل گردید ولى آنها از پذیرفتن این حکم (به عذر اینکه در مذهب آنها چنین حکمى نیامده شانه خالى کردند!) پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )فرمودند: این همان حکمى است که در تورات شما نیز آمده آیا موافقید که یکى از شما را به داورى بطلبم و هر چه او از زبان تورات نقل کرد بپذیرید، گفتند: آرى . پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت : ابن صوریا که در فدک زندگى مى کند چگونه عالمى است ! گفتند: او از همه یهود به تورات آشناتر است ، به دنبال او فرستادند و هنگامى که نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد به او فرمود: ترا به خداوند یکتائى که تورات را بر موسى (علیه السلام ) نازل کرد و دریا را براى نجات شما شکافت و دشمن شما فرعون را غرق نمود و در بیابان شما را از مواهب خود بهره مند ساخت سوگند مى دهم بگو آیا حکم سنگباران کردن در چنین موردى در تورات بر شما نازل شده است یا نه ؟ او در پاسخ گفت : سوگندى به من دادى که ناچارم بگویم آرى چنین حکمى در تورات آمده است . پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت : چرا از اجراى این حکم سرپیچى مى کنید! او در جواب گفت : حقیقت این است که ما در گذشته این حد را درباره افراد عادى اجرا مى کردیم ولى در مورد ثروتمندان و اشراف خوددارى مى نمودیم ، این بود که گناه مزبور در طبقات مرفه جامعه ما رواج یافت تا اینکه پسر عموى یکى از روساى ما مرتکب این عمل زشت شد، و طبق معمول از مجازات او صرف نظر کردند، در همین اثنا یک فرد عادى مرتکب این کار گردید، هنگامى که مى خواستند او را سنگباران کنند، خویشان او اعتراض کردند و گفتند: اگر بنا هست این حکم اجرا شود باید در مورد هر دو اجرا شود به همین جهت ما نشستیم و قانونى سبکتر از قانون سنگسار کردن تصویب نمودیم و آن این بود که به هر یک چهل تازیانه بزنیم و روى آنها را سیاه کرده و وارونه سوار مرکب کنیم و در کوچه و بازار بگردانیم ! در این هنگام پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور داد که آن مرد و زن را در مقابل مسجد سنگسار کنند.
آیه ذیل نازل شده است: ا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ [19]
اى پيامبر كسانى كه در كفر شتاب مى ورزند تو را غمگين نسازند [چه] از آنانكه با زبان خود گفتند ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود و [چه] از يهوديان [آنان] كه [به سخنان تو] گوش مى سپارند [تا بهانه اى] براى تكذيب [تو بيابند] و براى گروهى ديگر كه [خود] نزد تو نيامدهاند خبرچينى [جاسوسى] مى كنند كلمات را از جاهاى خود دگرگون مى كنند [و] مى گويند اگر اين [حكم] به شما داده شد آن را بپذيريد و اگر آن به شما داده نشد پس دورى كنيد و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمى آيد اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند در دنيا براى آنان رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود.
در این مورد احادیث زیادی نقل شده که پیامبر (ص) به زناکاران طبق تورات حکم می کرد و در آن موقع آیه 100تازیانه زدن با زانی هنوز نازل نشده بود. برای آگاهی بیشتر در این زمینه به منابع زیر می توان رجوع کرد: مسلم، الحدود 28، سنن أبي داود، الحدود، 26، حدیث 445، بخاري حدود، ، مسأله رجم …
رفع حکم رجم
آیه حبس زناکار که در سوره نسا نازل شده، حد را از قتل به حبس ابدی در خانه برای زن زانی تبدیل کرد. اما همزمان با این تسهیل در حکم، مرد و زن زناکار باید سختی بکشند، تا اصلاح شوند:
وَاللاَّتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِكُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنكُمْ فَإِن شَهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىَ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا [20]
و از زنان شما كسانى كه مرتكب زنا مى شوند چهار تن از ميان خود [مسلمانان] بر آنان گواه گيريد پس اگر شهادت دادند آنان [زنان] را در خانه ها نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى براى آنان قرار دهد.
وَاللَّذَانَ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ تَوَّابًا رَّحِيمًا [21]
و از ميان شما آن دو تن را كه مرتكب زشتكارى مى شوند آزارشان دهيد پس اگر توبه كردند و درستكار شدند از آنان صرفنظر كنيد زيرا خداوند توبه پذير مهربان است.
این دو آیه حکم رجم را که در تورات آمده بود نسخ کرد و جزاء 100 شلاق(تازیانه) به جای آن آمده. اما چون آیه می گوید ” يا خدا راهى براى آنان قرار دهد” و راهی که خداوند بعدا قرار داد این بود:
الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ [22]
به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند.
در آیه میان مجرد و متأهل، مرد و زن تفاوتی گذاشته نمی شود. این حکم از آن حکمی که در سوره نسا آمده یعنی حبس ابد در خانه (برای زن) و اذیت کردن (برای مرد) خفیفتر است. اما برخی این حکم را (100شلاق را) برای باکره ها منحصر دانستند. در واقع حقیقت این است که حد زنای محصن و غیر محصن 100 شلاق است.
آیه افتراء کردن:
وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ
و كسانى كه به همسران خود نسبت زنا مى دهند و جز خودشان گواهانى [ديگر] ندارند هر يك از آنان [بايد] چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه او قطعا از راستگويان است و [گواهى در دفعه] پنجم اين است كه [شوهر بگويد] لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد
وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ
و [گواهى در دفعه] پنجم اين است كه [شوهر بگويد] لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد
و یدرأ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ
و از [زن] كيفر ساقط مى شود در صورتى كه چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه [شوهر] او از دروغگويان است
وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ
و [گواهى] پنجم آنكه خشم خدا بر او باد اگر [شوهرش] از راستگويان باشد [23]
جزای کنیزان :
إِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمى از عذاب [مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است.
نیم حکم قتل را نمی توانیم اینجا انجام دهیم (نمی توان نیمه قتل کرد)، لذا منظور 100 شلاق است که نصف آن می شود 50 تا .
آیاتی که راجع به زنان نبی (ص) نازل شدند:
يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا [24]
اى همسران پيامبر هر كس از شما مبادرت به كار زشت آشكارى كند عذابش دو چندان خواهد بود و اين بر خدا همواره آسان است.
زنان پیامبر (ص) هم بدون شک محصنات بوده و اگر مرتکب زنا می شدند، جزای شان 2 برابر می شد. از آنجا که نمی توان قتل را 2 برابر انجام داد، پس منظور شلاق است که دو برابر آن 200 تا می شد.
احادیثی که دلالت بر رفع حکم رجم دارند
از زید بن اسلم روایت می شود که روزی یک مرد پیش پیامبر (ص) آمد وبه زنا کردنش اعتراف کرد. به امر رسول الله (ص) یک چوب آوردند که شکسته بود. بعد پیامبر (ص) فرمودند که غیر از این را بدهند. آن موقع یک شاخه آورده بودند که میوه هاش چیده نشده بود. گفتند: این هم نمی شود و بعد یک چوب آوردند که قبلا با آن شلاق زده بودند. به دستور پیامبر (ص) با همین چوب مرد را شلاق زدند. بعد پیامبر (ص) فرمود: ای مردم! حدود الهی را تجاوز نکنید. کسی به این گناه مرتکب شد، خداوند آن را می پوشاند، و اگر به ما آشکار شد، ما به آن چه خداوند در باره اش نوشته حکم خواهیم کرد. [25]
در حدیثی که بالا آوردیم، پیامبر (ص) اصلا نمی پرسند، آیا او مجرد بوده یا متأهل، 100 شلاق زدن را امر کردند. علاوه بر این می فرماید که این حد از حدود الهی است. با این حدیث همه شبهات ساقط می شوند.
از شیبی نقل می شود: از عبدَ اللهِ بنَ أبي أَوفَى پرسیدم: آیا پیامبر (ص) رجم را انجام دادند. کفت : آری؛ پرسیدم: قبل از نزول سوره نور بوده یا بعد؟ گفت: نمی دانم. [26]
نتیجه گیری بحث: حد زناکار صد شلاق و نه بیش از این، با وجود دلائل واضحی که بالا آوردیم، چه طور ممکن است برخلاف آن اصرار کرد؟! به قول پیامبر(ص) “تا بتوانید از شبهات دور باشید” [27] چه طور به شبهات الغا حد زانی استناد کرده، آن را اثبات کنیم؟! خداوند متعال حد زنای موجود در تورات و انجیل در قرآن کریم نسخ کرده است.
[1] نحل 101؛
[2] فراهيدي،خليل احمد، العين، ج 3 ، ص 1784.
[3] بقره ، 106؛
[4] شوری 13؛
[5] اعراف 157؛
[6] مائده 15؛
[7] بقره 79؛
[8] مائده 44؛
[9] مائده 48؛
[10] اعراف 157؛
[11] انعلم 106؛
[12] یونس 15،
[13] بقره 106،
[14] نحل 101؛
[15]تورات، کتاب لاویان 20، از 10 تا 14؛
[16]تورات تثنیه 22، از 22 تا 27؛
[17] انجیل یحنا،
[18] انجیل متی، 5: 17-19؛
[19] مائده 41؛
[20] نسا 15،
[21] نسا 16؛
[22] نور 2؛
[23] نور 6-9؛
[24] احزاب 30؛
[25] الموطأ، الحدود 2/12؛
[26] البخاري، الحدود 21؛
[27] ملا خُسرَو 11/81؛ داماد، 11/545،؛