آیا ماجرای هاجر، اسماعیل و چشمه زم زم صحیح است؟
حدث می زنیم که داستان دلخراش گذاشتن ابراهیم (ع) طفلی معصوم اسماعیل و همسر با وفایش هاجر را در سرزمین بیابان و بی آب را شنیدید. آن داستان معروف را خلاصه برای شما می آوریم:
ابراهیم، با ایمان خالص خویش، آن امتحانات را با موفقیت پشتسر گذاشت، تا به خواست الهى اسوه مؤمنان قرار گیرد و همسرش هم سرمشق زنان باایمانى شود كه در معرض اینگونه آزمایشها قرار مىگیرند و باید با تحمّل مشقتهاى جسمى و روحى، اراده و فرمان حق را اجرا كنند. دشوارترین مرحله آزمونِ هاجر، تشنگى اسماعیل در آن صحراى خشك بود كه مادرش در پى آب براى كودك، مسیر بین كوه صفا و مروه را هفت بار پیمود و از رحمت خدا نومید نشد، تا آن كه چشمه از زیر پاى اسماعیل جوشید و رحمت الهى شامل آن مادر و فرزند شد و جسم و جانشان را سیراب ساخت و آموخت كه در نهایت غربت و تنهایى و بىپناهى هم، خدا بهترین پناه و تكیهگاه است. قبیله «جُرهم» نیز كه این عنایت خدا را شاهد بودند، محبت آن كودك و مادر را بر دل گرفتند، به خصوص وقتى فهمیدند كه او از نسل ابراهیم است و مادرش همسر اوست و این همان دعاى حضرت ابراهیم بود كه:
رَبَّنَا إِنِّی أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنْ الثَّمَرَاتِ .(6)
حكمت الهى جایزهاى دیگر به هاجر بخشید، تا جبران آن صبر و خلوص باشد، یعنى سعى میان صفا و مروه، همسان هاجر بر هر حاجى واجب شد، تا یاد هاجر به عنوان الگویى براى آنان كه در راه هدفى بزرگ مىكوشند و صبر مىكنند تا به رضاى الهى برسند، جاودانه بماند.
اما به نظر ما (که دلیل اصلی قرآن کریم می دانیم ) این داستان صحیح نمی باشد.
دلایل ما:
1- چرا که حضرت ابراهیم (ع) همسر و فرزندش را (طبق قرآن کریم) در مکان بی کشت قرار داد
رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ [1]
پروردگارا من [يكى از] فرزندانم را در درهاى بىكشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده باشد كه سپاسگزارى كنند
اما در برخی ترجمه های دیگر مثل آیت الله مکارم شیرازی و یا خرمشاهی غَيْرِ ذِي زَرْعٍ چنین ترجمه شده: " در سرزمين بيآب و علفي " و این صحیح نیست. امروزه هم مکه همین صفت (غَيْرِ ذِي زَرْعٍ ) را دارد آنجا بی کشت است، اما بی آب نیست،
2- دلیل دیگر بر غیر واقعی بودن داستان هاجر و اسماعیل این است که در قرآن کریم مکه را خداوند چنین تعریف می کند:
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ [2]
در حقيقت نخستين خانهاى كه براى [عبادت] مردم نهاده شده همان است كه در مكه است و مبارك و براى جهانيان [مايه] هدايت است
چه طور ممکن است مکانی که برای عبادت برگزیده شود که در آن آب نباشد؟
3- دلیل بعدی و مهمترین دلیل ما این است که حضرت ابراهیم (ع) چنین دعا کرد:
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ [3]
پروردگارا ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پديد آر] و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبهپذير مهربان
یعنی مناسک حج (شامل سعی صفا و مروه هم می شود) از اول بوده و ابراهیم (ع) از خداوند نشان دادن آداب آن را درخواست کرد.
4- دلیل عقلی: با عقل هم پذیرفتن سخت است که یک پیامبر بزرگ، مثل ابراهیم (ع) در بیابان بی آب همسر و فرزندش را رها کند.
5- دلیل بعدی این است که مگرعبادات از حوادث رخ داده نشأت می گیرد؟
قطعا نه! تشریع یک عبادت از طرف خداوند قرار داده می شود، نه از حوادثی که برای یک عده افراد رخ داده باشد.
این یک بحثی بود که می خواستیم برای کاربران محترم سایت قرار دهیم.
و الله تعالی أعلم