از داستان حضرت موسی و خضر چه چیز می آموزیم؟
داستان حضرت موسی و خضر فرق میان حقایق غیر قابل مشاهده را با اطلاعات قابل رویت را به ما یاد می دهد. در ظاهر چیزی می بینیم و درک می کنیم. یعنی در قبال آن چه که می دانیم مسؤولیت داریم. باید برای آن چه که به ما داده شده شکر کرده و برای چیزی که هنوز داده نشده باید صبر کنیم. هم چنین نباید تصورمان این باشد که هرچیزی که به ما داده شده مطلقا خیر و چیزی که داده نشده شر است. خدای متعال می فرماید:
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
بر شما كارزار واجب شده است در حالى كه براى شما ناگوار است و بسا چيزى را خوش نمى داريد و آن براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مى داريد و آن براى شما بد است و خدا مى داند و شما نمیدانید ) بقره 216)
اما حضرت خضر، که در روایات نام او این گونه ذکر شده است، در اصل یک فرشته است. او فرمان خدا را به جا می آورد. حضرت موسی نیز می خواست با او دوستی نماید. اما دوستی آنها طول نکشید، چون حضرت موسی به کارهایی که خضر انجام می داد اعتراض می کرد و علتش این بود که علت کارهای او را درک نکرده بود. به این سبب آنها خیلی زود راه خود را از هم جدا کردند.