سوال: با سلام و عرض خسته نباشید خدمت کارمندان سایت عظیم الاطلاعات “دین و فطرت”. می خواستم دیدگاه فرق اسلامی در باره ی ایمان را از شما بپرسم؟ اگر ایمان امر باطنی باشد به چه حقی خوارج، فاعل گناه را، کافر می دانستند؟ ممنون می شوم اگر مرا دراین زمینه راهنمائی فرمائید
وعلیکم السلام
مقاله ای در این زمینه توسط بهروز پتخولایو تدارک دیده شده، خدمت شما عرضه می شود.
ایمان از دیدگاه فرق اسلامی
با بوجود آمدن فتنه حکمیت در صفین، خوارج جریان این فتنه را از ناحیه امام علی(ع) و معاویه میدانستند و راه برون رفت از این فتنه را مقابلهی با آن دو نفر میدانستند، از آن جا که توان مقابله نظامی را نداشتند، در صدد تخریب چهره آن دو نفر بر آمدند لذا به امام علی(ع) و معاویه نسبت کفر دادند، به این معنی که هرکسی مرتکب گناه کبیره شود کافر است، امام علی(ع) با پذیرش جریان حکمیت مرتکب گناه کبیره شده است، پس او کافر است، لذا حضرت را به شهادت رساندند، با شهادت امام علی(ع) محور اتحاد خوارج از بین رفت، بعد از ماجرای شهادت امام علی(ع) در باره ماهیت و حقیقت ایمان و کفر اختلاف نظر بوجود آمد.
حقیقت و ماهیت ایمان از دیدگاه فرق خوارج
1) محکمه: گروه از خوارج بنام محکمه میگفتند که ارتکاب گناه کبیره مساوی با کفر است، عمل دخل در ماهیت ایمان دارد، لذا ایمان را از سنخ عمل میدانستند.
2) ازارقه: گروه دیگری بنام ازارقه ایمان را از مقوله معرفت میدانستند و معرفت را دخل در ماهیت ایمان میدانستند، لذا هر کسی جزئیات عقاید آنان را نمی پذیرفتند کافر محسوب میشد.
3) نجدات: این گروه هم مانند محکمه ایمان را از سنخ عمل میدانستند، این گروه معتقد بودند که اصرار بر گناه موجب کفر است نه یک بار گناه کردن.
4) اباضیه: این گروه معتقد بودند کسی که نسبت به خدا معرفت دارد ولی نسبت به رسول خدا و کتاب آسمانی معرفت ندارد یا مرتکب بعض یا همه گناه میشود کافر است، اینان ایمان را هم از سنخ عمل میدانستند و هم از سنخ معرفت.
5) عجاره: این گروه معتقد بودند که گناه موجب کفر نیست بلکه جهل نسبت به خدا موجب کفر است، ارتکاب گناه علامت کفر است، گناه کردن نشان این است که گناه کار نسبت به خدا معرفت ندارد، این گروه ایمان را از سنخ معرفت میدانستند.
عمدهی خوارج ایمان را از سنخ عمل میدانند، این ها بین مؤمن واقعی و مسلمان حقیقی تفکیک قایل نشدند، ایمان را هم قابل افزایش و کاهش نمیدانستند، لذا فرد به مجرد ارتکاب گناه کافر میشود، اما راجع به مباحث دیگری ایمان سخنی نگفته اند.
مرجئه:
در مقابل خوارج یه جریان دیگری بنام مرجئه پدید آمد که عمل را از دخل در ایمان خارج کردند.
علل پیدایش مرجئه:
1) سیاسی: سخت گیری خوارج در بحث ایمان و کفر موجب شد تا گروه بنام مرجئه ایمان را به معرفت، تصدیق و اقرار زبانی تعریف کنند، لذا گفتند معرفت، تصدیق و اقرار زبانی در تحقق ایمان کفایت میکند.
2) دینی: یکی دیگر از عوامل پیدایش مرجئه استدلال به آیات است، لذا با استدلال به آیات مؤمن که مرتکب گناه میشد مؤمن فاسق معرفی میشد نه کافر.
وجه تسمیه مرجئه:
در نام گذاری مرجئه دو وجه ذکر شده است.
1) عدم قضاوت در باره کفر وایمان افراد و واگذاری آن به آینده.
2) مؤخر دانستند عمل در قیاس با معرفت و تصدیق در تحقق ایمان.
عوامل فوق موجب شد وقتی که در جامعه از کفر و ایمان افراد سؤال میشد میگفتند که ما در باره حرفی نمیزنیم، قضاوت آن را به آینده واگذار میکنیم(ارجا یعنی به تأخیر انداختن و عدم قضاوت در مورد کفر و ایمان افراد) این گروه برای عقیده خود مبنای هم درست کردند وآن مؤخر دانستن عمل در قیاس با معرفت و تصدیق در تحقق ایمان بود.
بنا بر این مرجئه ایمان را از سنخ معرفت میدانند نه عمل، یعنی عمل در پیدایش ایمان نقشی ندارد.