قبلاز اینکه درین موضوع به دید گاه های مذاهب اهل سنت واهل تشیع تماس بکنیم خلاصه بگوییم در وضو پا ها به رطوبت دست مسح کرده شود هم کا فی هست واین را از آیه 6 سوره ما یده میفهمیم خداوند جل جلاله چنین میفرماید ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون به [عزم] نماز برخيزيد، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد؛ و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد؛ و اگر جنبايد خود را پاك كنيد [=غسل نماييد]؛ و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد، يا با زنان نزديكى كردهايد و آبى نيافتيد؛ پس با خاك پاك تيمّم كنيد، و از آن به صورت و دستهايتان بكشيد. خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگيرد، ليكن مىخواهد شما را پاك، و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد كه سپاس [او] بداريد.
اما چهار مذهب اهل تسنن میگویند که شستن پا ها در وضو فرض هست مسح کافی نیست. دلیل اهل تسنن در با ره شستن پا ها آنها می گویند: به مقتضای روایات و سنت رسول خدا (ص) باید دروضو پاها شسته شود، مسح کافی نیست. “مسلم بن حجاج نیشابوری” در کتاب ” الجامع الصحیح” از ابوهریره و عبدالله بن عباس نقل می کند که پیامبر اکرم(ص) به شستن پاها در وضو عنایت داشت. (صحیح مسلم، جلد اول کتاب الطهاره باب وجوب غسل رجلین ) اما این استدلال اهل تسنن برای شستن پاها در وضو تمام نیست زیرا: اولاً: روایات دیگری حتی از طرق اهل سنت وجود دارد که پیامبر (ص) در هنگام وضو روی پاها را مسح می کرد و به این کار دستور صادر نمود. در سنن ابن داوود آمده است که پیامبر (ص) در وضو روی دو پای خویش را مسح نمود. (سنن ابی داود، ج 1، ص 26) “ابن قدامه” در “المغنی” می نویسد: ابن عباس گفت درباره وضو در قرآن مجید دو شستن (شستن دستها و صورت) و دو مسح ( مسح پاها و سر) آمده است. (مغنی ابن قدامه، ص 133 ) ابن جریر طبری در تفسیر قرآن می نویسد: از ابن عباس درباره وضو پرسشی به عمل آمد وی در پاسخ گفت: وضو دو شستن و دو مسح کردن است. (شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها). بنابراین از خود روایات اهل سنت می توان برای مسح پا استدلال کرد. آنان هم برای شستن پاها روایت دارند و هم برای مسح پاها پس اخذ به این روایات برای شستن پاها در وضو تمام نیست. ثانیاً: روایاتی که می گوید که در وضو باید پاها شسته بشود ، مخالف با قرآن است. قرآن می گوید سرها و پاهایتان را در وضو مسح نمایید حتی اگر روایت بگوید پاهایتان را در وضو بشویید ، چون این گونه روایات با قرآن مخالف است، نمی توان پذیرفت . فخرالدین رازی در تفسیرش می نویسد: پیامبر(ص) فرمود: “اذا روی لکم عنی حدیث فاغر ضوه علی کتاب الله فان وافقه فاقبلوه والا فردوه”. : ” اگر از من روایتی برای شما نقل کردند ، آن را به قران عرضه کنید ، اگر موافق با قرآن بود قبول کنید و آن را بپذیرید و گرنه ترکش بکنید. (التفسیر الکبیر، امام فخررازی ، ج 11ص 160)
دلیل امامیه درباره مسح پاها:
امامیه میگوید در وضو به مقتضای آیه قرآن و سنت و یا روایاتی که از طریق اهل بیت پیامبر (ص) به ما رسیده است، دروضو روی پاها باید مسح کشیده شود. د لیل امایه درباره مسح روی پاهاهمان آیه 6 سوره مایده میباشد : قران می گوید: “وامسحوا برؤوسکم و ارجلکم الی الکعبین ، در وضو به قسمتی از سر و پاها را تا برآمدگی روی پا مسح نمایید. د راین آیه خداوند متعال با صراحت بیان داشته است که در وضو سر و پاها باید مسح بشود. ابن عباس که از مفسران بزرگ قرآن است می گوید در وضو دو شستن و دو مسح لازم است. این روایت را ابن قدامه در مغنی (مغنی ابن قدامه، ص 133 ) واین روایت را نیز ابن جریر طبری در تفسیرش آورده است. (الجامع البیان فی تفسیر القرآن، محمد بن جریر طبری، ج 6، ص 128 ) در وسایل الشیعه ، شیخ حر عاملی از ابن عبا س چنین روایت میکند : “ان فی کتاب الله المسح و یأبی الناس الا الغسل، در قران آمده است که پاها مسح بشود اما مردم(برخی از مسلمانان) میگویند: نخیر پاها را باید شست.” (وسایل الشیعه ، ج 1، ص 25 ، حدیث 7) ونیز از “قتاده” نقل شده است که گفت: در وضو خداوند دو غسل و دو مسح را واجب نمود. (مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبری، ج 3، ص 165 )
رفع یک شبهه بعضی علما خصوصا علماء مذاهب چهار گانه اهل سنت استدلال به آیه مذکور برای مسح پا درست نمیدانند چون در آیه مذکور کلمه ( وَأَرْجُلَكُمْ ) ” به نصب لام ” “ارجل” قرائت شده است پس عطف به “برؤوسکم” نیست. بنابراین “ارجل” متعلق فعل “وامسحوا” نیست بلکه متعلق به فعل قبلی یعنی “واغسلوا” است. اما این درست نیست چرا که در قرائت خواه ارجلکم(به نصب) خوانده شود و خواه ارجلکم(به جر) گفته شود، در هر دو صورت به مقتضای قوانین ادبی باید به مسح پاها ملتزم شد نه به شستن آن. شستن بر خلاف دستور قران است بیایید کمی این را توضیح بکنیم . این که : در صورت قرائت به جر یعنی “ارجلکم” جای کوچکترین شکی نیست که “ارجل” عطف به “رؤوس ” است و همان گونه که مسح سر واجب است مسح پاها نیز واجب است. بنابراین نوشته امام فخر رازی در تفسیر الکبیر: “ابن کثیر” ، “حمزه” “ابوعمرو” و “عاصم” (بنابه روایت ابی بکر از او)، به جر(وارجلکم) قرائت نمودند. در برابر این قرائت عده ای هم مانند “نافع”، “ابن عامر” و “عاصم” (بنا روایت حفص از او) ، به نصب ارجل (وارجلکم) قرائت نمودند. ( تفسیر فخرالدین رازی، ج 11، ص 161 ) در این صورت نصب “ارجل” نیز به مقتضای قواعد ادبی “ارجل” متعلق به فعل “وامسحوا” است و ارجل عطف به رؤوس است. و همان گونه که در وضو مسح سر لازم است، مسح پا هم لازم است چون که ادبا و نحوییون می گویند در چنین مواردی هم عطف به لفظ جایز است و هم عطف به محل به مقتضای عطف به لفظ”ارجلکم” به جر و به مقتضای عطف به محل ” ارجلکم” به نصب خوانده می شود. چون که رؤوس لفظاً مجرور است ولی محلاً منصوب و مفعول به اهس واسطه، برای فعل “امسحوا” است در صورتی که به نصب “ارجل” قرائت شده باشد، ممکن است گفته شود عطف به “وجوهکم” است حال اگر چنین باشد مانند “وجوهکم” مفعول به “اغسلوا” است که در نتیجه لازم است که پاها شسته شود . در پاسخ به این گفته شده هست : اولاً: اشکالش این است که در ادبیات، این چنین سخن گفتن برخلاف قانون و برخلاف مقتضای بلاغت است چون که بین دو کلمه “وجوهکم” و “ارجلکم” جمله “وامسحوا برؤوسکم” فاصله شده است هم چنان که در مثال “رایت حسنا” و حسینا” و اکرمت عمروا “و بکرا” گفته نمیشود که نصب بکر به جهت عطف آن به حسن و حسین است. اگر “ارجل” عطف به “وجوهکم” می بود باید گفته می شد “وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و ارجلکم الی الکعبین” در بین آن نباید جمله ” وامسحوا برؤوسکم” فاصله می شد. ثانیاً: در علم نحو ثابت شده است که چنانچه در کلامی که دو عامل با هم در یک معمولی نزاع داشته باشند، معمول به عامل نزدیکتر مربوط می شود در این جا کمله “ارجل” که هم می تواند مفعول “وامسحوا” باشد و هم مفعول “فاغسلوا” باید به عامل نزدیکتر مربوط دانست و آن “وامسحوا” است پس مسح پا لازم است نه شستن پا. ثالثاً: عطف “ارجلکم” بر “وجوهکم” این نتیجه را در بردارد که هر یک از این دو قرائت معنایی مغایر با دیگری داشته باشد، زیرا : معنای آن بنا به قرائت نصب و به عنوان عطف به وجوهکم “غسل” و شستن پاها لازم است و اما بنا به قرائت جر مسح آن لازم است. ولی چنانچه “ارجل” به “رؤوس” عطف بشود چه به نصب خوانده بشود و چه جر معنای آن یکسان است و اولیت با همین عطف و همین یکسانی معنا است. (در این باره به تفسیر فخررازی ، ج 11، صص 161 و 162 مراجعه شود )
در نتیجه گفته میتوانم در وضو شستن پاها حتمی نیست میشه به مسح اکتفا کرد یعنی نظر به آیه 6 سوره مایده مسح کردن پا ها امر شده هست . مسح ما لیدن یک چیز با لای چیز دیگر را گویند بنا بر این در وقت شستن پا ها دست به پا ما لیده میشود فلهذا مسح هم بجا میاید واین مساله را نبا ید مانند اهل تشیع پا ها در وضو حتما مسح کرده شود گفت. ونیزنباید مانند اهل تسنن در وضو شستن پا ها را فرض گفت. به خاطریکه در قران کریم مسح کردن پاهارا امر نموده هست بنا براین پاها را مسح کردن در وضو کا فیست شستن شان حتمی نیست. به خاطر مطالعه خلاصه این مقاله لطفا ابه پیوند ذیل فشار بدهید http://www.dinwefetrat.com/?p=2727
والله اعلم بالصواب