حکم شرعی در ازدواج صغیره (کودک همسری)
اسلام ازدواج را با عقد مشروع کرده که عقد هم نیازمند دو شرط است: یکی بلوغ و دیگری رشد. بلوغ جنسی با علائم خاص مثل احتلام شدن برای پسرها و دیدن عادت ماهانه برای دخترها، شروع می شود. اما رشد این است که فرد توانایی تدبیر امور خود را داشته باشد.
اما جمهور فقهاء به این باورند که پایین ترین سن ازدواج مشخص نیست، و برای ولی جائز است دختر یا پسر خرد سال خودرا به ازدواج در آورند. تنها شرط هم این است که مطمئن باشند که این ازدواج به صلاح فرزندشان است. و برای این دیدگاه خود علما دلائلی از قرآن و سنت می آورند. بعداً دلائل شان را مطرح کرده آن را نقد خواهیم نمود.
عده ای ازدواج کودکان را صحیح نمی شمارند چون طبق فرمایش قرآن هم بلوغ و هم رشد را شرط می دانند. مثلا دختر ۹ ساله (حتی اگر به بلوغ جنسی رسیده باشد، البته حالت نادر است)، نمی تواند ازدواج کند، چون هنوز رشید نیست. هم قرآن کریم، هم سنت شریف و هم عقل سالم این را تصدیق می کند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
وَابْتَلُواْ الْیَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن یَکْبَرُواْ وَمَن کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کَانَ فَقِیرًا فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَیْهِمْ وَکَفَى بِاللّهِ حَسِیبًا (نساء: ۶)
ترجمه: و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به [سن] زناشویى برسند پس اگر در ایشان رشد [فکرى] یافتید اموالشان را به آنان رد کنید و آن را [از بیم آنکه مبادا] بزرگ شوند به اسراف و شتاب مخورید و آن کس که توانگر است باید [از گرفتن اجرت سرپرستى] خوددارى ورزد و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف [از آن] بخورد پس هر گاه اموالشان را به آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید خداوند حسابرسى را کافى است.
در آیهٔ دیگر می فرماید:
وَکَیْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُکُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنکُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا (نساء: ۲۱)
ترجمه: و چگونه آن [مهر] را مى ستانید با آنکه از یکدیگر کام گرفته اید و آنان از شما پیمانى استوار گرفته اند.
پیمان استوار که در آیه ذکر شده ازدواج است، آیا از صغیره می شود پیمان استوار گرفت، در حالی که شاید اصلا قادر به فهم معنای آن هم نباشد؟
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء کَرْهًا(نساء: ۱۹)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده اید براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه ارث برید.
آیا ازدواج صغیره اکراه نیست؟!
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (روم: ۲۱)
ترجمه: و از نشانه هاى او این که از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى اندیشند قطعا نشانه هایى است.
قرآن کریم به شکل واضح بیان می کند که هدف از ازدواج تنها لذت جویی نیست، بلکه آرامش، دوستی، رحمت است. با وجود همسر صغیره می توانیم ادعا کنیم که این هدف برای طرفین تحقق یافته است؟
در حدیث آمده است: لا تنکح البکر حتى تستأذن، یعنی با باکره بدون اذن/اجازهٔ خودش ازدواج نکنید. پس باید از باکره اذن گرفت، اما برای این که اذنش معتبر محسوب شود، باید منتظر ماند، تا به رشد برسد. اما ولی صغیره هم نمی تواند در اموال خاص وی تصرف کند، چه برسد به این که در خاصهٔ نفسانی او تصرف کند!
در حدیث دیگری از پیامبر علیه السلام چنین آمده:
أیما امرأت نَکَحَت بغیر إذن ولیها فنکاحها باطل، یعنی اگر زن بدون اذن ولی ازدواج کند، نکاحش باطل است. وجه دلالت این حدیث در این است که ازدواج را پیامبر علیه السلام به زن نسبت داده است. نکاح عقدی است که در آن رضایت زن شرط می باشد. برای معتبر بودن رضایت طرف، رشید بودن او امری است ضروری، به عبارت دیگر رضایت صغیره غیر معتبر است.
· فطرت سالم ازدواج صغیره را نمی پذیرد.
· زوجیت مسؤلیت بزرگی است که خداوند آن را میثاق غلیظ نامیده، نمی شود مسؤلیتی به این بزرگی را بر دوش صغیره گذاشت.
اما دلائل کسانی که طرفدار مجاز بودن ازدواج صغیره/کودک همسری هستند:
وَاللَّائِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسَائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِی لَمْ یَحِضْنَ (طلاق: ۴)
ترجمه: آن زنان شما که از دیدن خون [ماهانه] نومیدند اگر شک دارید [که خون مى بینند یا نه] عدهٔ آنان سه ماه است و [آنانى] که خون ندیده اند…
عبارت «زنانی که خون ندیده اند» در آیه را دلیلی بر جواز ازدواج صغیره می دانند و حتی در ترجمه های قرآن هم {دخترانی که هنوز حیض ندیده اند} نوشتند. در حالی که نمی توانیم ادعا کنیم که اگر حیض ندیده باشد، حتماً صغیره است. چرا که برخی زنان به علت مریضی حیض نمی بینند، و یا برخی با این که بالغ هستند، هنوز حیض ندیده اند (علامت بلوغ تنها با حیض نیست). پس نمی توان این آیه را به عنوان دلیل جواز ازدواج صغیره بپذیریم.
دلیل دیگری که دارند این است که پیامبر علیه السلام با ام المؤمنین عایشه ازدواج کرد، در حالی که او دختر ۹ ساله بود. برای پاسخ به این احتجاج باید چند مطلب روشن شود:
– آیاتی که از سورهٔ نسا ذکر شد در مدینه نازل شده است. در حالی که پیامبر علیه السلام در مکه ازدواج کرده بود؛
– بعد از نزول سورهٔ نساء از اصحاب کسی با صغیره ازدواج نکرد؛
– شاید ازدواج پیامبر علیه السلام یک استثنا بوده، مثل تعداد زوجات که برای ایشان ۹ تا بود؛
– این مسأله که حضرت ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها در زمان ازدواج با پیامبر علیه السلام فقط ۹ سال داشته مورد اختلاف مؤرخان است و دلیل قاطع و قول واحد و متفق علیه در این باب وجود ندارد.
با آن چه که در بالا گفتیم می توان به این نتیجه رسید که سن ازدواج همان سن رشد است. و این سن در افراد مختلف یک سان نمی باشد، ولیّ بهتر می داند دختر به رشد رسیده است یا نه، از این رو صحت نکاح، نیازمند رضایت ولی است، اما به تنهایی کافی نیست.