کوتاه یا بلند شدن عمر
اجل یعنی وقت تعیین شده برای زندگی است. خداوند در سوره احقاف می فرماید:
مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ [1]
[ما] آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق و [تا] زمانى معين نيافريديم و كسانى كه كافر شده اند از آنچه هشدار داده شده اند رويگردانند.
- هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ [2]
اوست كسى كه شما را از گل آفريد آنگاه مدتى را [براى شما عمر] مقرر داشت و اجل حتمى نزد اوست با اين همه [بعضى از] شما [در قدرت او] ترديد مى كنيد.
انسانها دو نوع اجل دارند که دانستن آن در زندگی او بسیار مهم می باشد:1.اجل مسمی ودیگری هم اجل طبی (پزشکی). اجل از دیدگاه پزشکان اینگونه تعبیر می شود در مرگ بدن نیرو وطاقت خود را برای زنده ماندن از دست می دهد. مثلا برای بیماران وقتی تعین می کنند که بدن تا این حد قدرت مقابله با بیماری را دارد.
اما در اجل مسمی طول عمرانسان را خداوند تعین کرده و هنگام رسیدن موعود می میرد. مثلا برای کسی که پزشکان سه ماه عمر برایش حدث می زنند، ممکن است تا دو سال ویا بیشتر زنده بماند و یا برعکس زود تر از وقتی که پزشکان تعین کرده اند بمیرد.
طین(گِل) از مخلوط آب و خاک به وجود می آید. اگر آب و خاک نباشد دیگرحیات وجود نخواهد داشت. تخم انسان از خاک است، یعنی بدن انسان از خاک تشکیل شده و تغذیه می شود. اگر باران نبارد و گیاهان رشد نکنند دیگر هیچ موجود زنده ای وجود نخواهد داشت. خداوند در این باره می فرماید:
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ [3]
او همان كسى است كه شما را از خاكى آفريد سپس از نطفه اى آنگاه از علقه اى و بعد شما را [به صورت] كودكى برمى آورد تا به كمال قوت خود برسيد و تا سالمند شويد و از ميان شما كسى است كه مرگ پيشرس مى يابد و تا [بالاخره] به مدتى كه مقرر است برسيد و اميد كه در انديشه فرو رويد.
انسان با بدن فانی ولی با روح ابدی خلق شده است. آن مدت زمانی که انسان در این دنیا زندگی می کند، اجل مسمای آن انسان است. در مدت حیات، روح در بدن می ماند. وقتی بدن به خواب می رود، روح از بدن جدا می شود و در هنگام بیداری به بدن باز می گردد، در هنگام مرگ روح از بدن جدا شده ودیگر باز نمی گردد.
بدنی که در روز قیامت دوباره خلق می شود پیر نمی شود و نمی میرد و مریض نمی شود و این را از کلمه خالدین در قرآن می فهمیم، این کلمه از ریشه الخلود یعنی چیزی که هیچگاه خراب نمی شود و به همان شکل اولیه باقی می ماند می فهمیم.
خداوند چنین می فرماید:
وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ [4]
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند.
کسانی که در جهنم هستند هم زندگی ابدی دارند:
وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ [5]
و[لى] كسانى كه كفر ورزيدند و نشانه هاى ما را دروغ انگاشتند آنانند كه اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
اهل جهنم فقط پوستشان عوض می شود:
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا [6]
به زودى كسانى را كه به آيات ما كفر ورزيده اند در آتشى [سوزان] درآوريم كه هر چه پوستشان بريان گردد پوستهاى ديگرى بر جايش نهيم تا عذاب را بچشند آرى خداوند تواناى حكيم است.
خداوند در مورد انسانهایی که خود کشی می کنند می فرماید:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ * يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ [7]
و قطعا پيش از تو [نيز] رسولانى فرستاديم و براى آنان زنان و فرزندانى قرار داديم و هيچ پيامبرى را نرسد كه جز به اذن خدا معجزه اى بياورد براى هر زمانى كتابى است* خدا آنچه را اذن دهد محو يا اثبات مى شود و اصل كتاب نزد اوست.
وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ [8]
و خدا[ست كه] شما را از خاكى آفريد سپس از نطفه اى آنگاه شما را جفت جفت گردانيد و هيچ مادينه اى بار نمى گيرد و بار نمى نهد مگر به علم او و هيچ سالخورده اى عمر دراز نمى يابد و از عمرش كاسته نمى شود مگر آنكه در كتابى [مندرج] است در حقيقت اين [كار] بر خدا آسان است.
همین طور که در آیات مشخص شده، اجل به دو صورت کوتاه می شود:
1-رفتار نادرست.
2-جان خود را در راه خدا فدا کردن.
انسان با انجام رفتار نادرست هم عمر خود را کوتاه کند و هم عمر شخص دیگری را کوتاه کند.
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ *
و در حقيقت يونس از زمره فرستادگان بود.
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ*
آنگاه كه به سوى كشتى پر بگريخت*
فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِينَ*
پس [سرنشينان] با هم قرعه انداختند و [يونس] از باختگان شد*
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ *
[او را به دريا افكندند] و عنبرماهى او را بلعيد در حالى كه او نكوهشگر خويش بود*
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ*
و اگر او از زمره تسبيح كنندگان نبود*
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ*
قطعا تا روزى كه برانگيخته مى شوند در شكم آن [ماهى] مى ماند *
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِيمٌ*
پس او را در حالى كه ناخوش بود به زمين خشكى افكنديم*
وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ*
و بر بالاى [سر] او درختى از [نوع] كدوبن رويانيديم*
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ *
و او را به سوى يكصدهزار [نفر از ساكنان نينوا] يا بيشتر روانه كرديم
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ*
پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم [9]
حضرت یونس(ع) به قوم خود باز گشت وقومی که او را قبلا باور نداشتند به او ایمان آوردند و از هلاکت نجات یافتند.
فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ [10]
سوره ابراهیم14/10
سوره هود 11/1-3
سوره نوح 71/1-4
زمان قبول توبه:
حضرت یونس (ع) و قومش وقتی با خطر مرگ مواجه شدند متوجه اشتباه خود شده و توبه کردند و خداوند چنین فرموده:سوره نسا4/17-18
حضرت یونس (ع) را یک ماهی بزرگ(نهنگ) بلعیده بود، اما او فکر می کرد که در جایی تاریک محصور شده است. اگر می دانست که نهنگ او را بلعیده، می فهمید که خطر مرگ وجود دارد و توبه می کرد. ولی چون نمی دانست که خطر مرگ وجود دارد، توبه کرد و خدا توبه او را پذیرفت. (به خاطر ندانستن مواجه شدن با مرگ)
قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ*وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ [11]
سوره انبیا11/42-43
فرعون هم در هنگام مرگ توبه کرد ولی چون در ثانیه های پایانی عمر خود توبه کرد، مورد قبول خداوند واقع نشد.
وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ* آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ*فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ[12]
و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم پس فرعون و سپاهيانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند تا وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائيل به او گرويده اند نيست و من از تسليم شدگانم*اكنون در حالى كه پيش از اين نافرمانى مى كردى و از تباهكاران بودى*پس امروز تو را با زره [زرين] خودت به بلندى [ساحل] مى افكنيم تا براى كسانى كه از پى تو مى آيند عبرتى باشد و بى گمان بسيارى از مردم از نشانه هاى ما غافلند
- · هلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ [13]
آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سوي شان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پاره اى از نشانه هاى پروردگارت بيايد [اما] روزى كه پاره اى از نشانه هاى پروردگارت [پديد] آيد كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده ايمان آوردنش سود نمى بخشد بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم.
- · فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ [14]
تا] او و سپاهيانش را گرفتيم و آنان را در دريا افكنديم در حالى كه او [در آخرين لحظه] نكوهشگر [خود] بود.
- · حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ [15]
تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد مى گويد پروردگارا مرا بازگردانيد*شايد من در آنچه وانهاده ام كار نيكى انجام دهم نه چنين است اين سخنى است كه او گوينده آن است و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.
جزای الهی
خداوند انسان را همان موقعی که خطا کرد مجازات نمی کند، اگر این گونه بود در روی زمین انسانی نمی ماند.
وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُّسَمًّى لَجَاءهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ [16]
و از تو به شتاب درخواست عذاب [الهى را] دارند و اگر سرآمدى معين نبود قطعا عذاب به آنان مى رسيد و بى آنكه خبردار شوند غافلگيرشان مى كرد.
- وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ [17]
و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستم شان مؤاخذه مى كرد جنبنده اى بر روى زمين باقى نمى گذاشت ليكن [كيفر] آنان را تا وقتى معين بازپس مى اندازد و چون اجل شان فرا رسد ساعتى آن را پس و پيش نمى توانند افكنند.
وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ [18]
و خدا[ست كه] شما را از خاكى آفريد سپس از نطفه اى آنگاه شما را جفت جفت گردانيد و هيچ مادينه اى بار نمى گيرد و بار نمى نهد مگر به علم او و هيچ سالخوردهاى عمر دراز نمى يابد و از عمرش كاسته نمى شود مگر آنكه در كتابى [مندرج] است در حقيقت اين [كار] بر خدا آسان است.
خداوند بنا به کردار فرد ویا جامعه مدت اجل مسمی را طولانی ویا کوتاه می کند؛ مثال عمر افراد یک جامعه 100 سال باشد بنا به نحوه زندگی و رفتارآنها می تواند80 سال بشود و وقتی موعد اجل رسید می میرند و نمی توانند مهلت اضافی از خدا طلب کنند. مانند فرعون، ولی با اعمال نیک، دعا وتوبه خداوند عمر 80 ساله را به 100 سال تبدیل می کند.
هیچ فعلی در دنیا بدون اذن الهی ااتفاق نمی افتد
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله كِتَابًا مُّؤَجَّلًا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ [19]
و هيچ نفسى جز به فرمان خدا نميرد [خداوند مرگ را] به عنوان سرنوشتى معين [مقرر كرده است] و هر كه پاداش اين دنيا را بخواهد به او از آن مى دهيم و هر كه پاداش آن سراى را بخواهد از آن به او مى دهيم و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.
اجل جامعه هم وجود دارد که در آن جمعیتی از یک جامعه دچارش می شوند خداوند در آیات مختلفی به آن اشاره کرده است.
- وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ [20]
و براى هر امتى اجلى است پس چون اجل شان فرا رسد نه [مى توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش.
- · قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلاَ نَفْعًا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَلاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ [21]
بگو براى خود زيان و سودى در اختيار ندارم مگر آنچه را كه خدا بخواهد هر امتى را زمانى [محدود] است آنگاه كه زمان شان به سر رسد پس نه ساعتى [از آن] تاخير كنند و نه پيشى گيرند.
- ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [22]
اين [كيفر] بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمى دهد مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند و خدا شنواى داناست.
عمر کسی را کوتاه کردن :
حضرت موسی و خضرعلیهما السلام پسر بچه ای را می بینند که با دوستانش بازی می کند، ناگهان خضر او را می کشد .حضرت موسی علیه السلام عصبانی می شود و می گوید چرا این کاررا کردی و خضر عایه السلام در جواب می گوید:
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا [23]
و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسيديم [مبادا] آن دو را به طغيان و كفر بكشد.
ودر حدیثی از پیامبر(ص) چنین نقل شده: شخصی از صحابه اتفاقی که برایش افتاده بود برای پیامبرصلی الله علیه و سلم تعریف می کند و می گوید: در سفری بودیم یکی از دوستان سرش به سنگی می خورد و زخمی می شود، وقت نماز می پرسد من می توانم تیمم کنم؟ برخی می گویند چون آب هست باید خون را شسته و وضوء بگیرد او سرش را می شوید و در اثر آن می میرد. پیامبر صلی الله علیه و سلم وقتی این ماجرا را شنید عصبانی شده و گفت: کسی که نمی داند نباید چیزی بگوید، بلکه باید بپرسد از کسی که می داند. اگر آن مرد به جای شستن سر تیمم می کرد و یا وضوء با جبیره می کرد، نمی مرد.
کشتن یک انسان هم چنین حکمی را دارد. کشتن کسی مانند شیشه شکستن نیست که بشود دوباره جای آن شیشه جدید انداخت وکسی که مرد نمی توان دوباره او را زنده کرد. جزای قاتل قصاص است. خداوند می فرماید:
وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ [24]
و در [تورات] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مى باشد و زخمها [نيز به همان ترتيب] قصاصى دارند و هر كه از آن [قصاص]درگذرد پس آن كفاره [گناهان] او خواهد بود و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده اند آنان خود ستمگرانند.
تنها خداوند جان را می دهد وجان رامی گیرد وقتی کسی فردی را به قتل رساند، در مقابلِ خدا گناه عظیمی را انجام داده است.
- وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا [25]
و هر كس عمدا مؤمنى را بكشد كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود و خدا بر او خشم مى گيرد و لعنتش مى كند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است.
- · وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا
و نفسى را كه خداوند حرام كرده است جز به حق مكشيد و هر كس مظلوم كشته شود به سرپرست وى قدرتى داده ايم پس [او] نبايد در قتل زياده روى كند زيرا او [از طرف شرع] يارى شده است.
فدا کردن جان در راه خدا:
کسانی که جان خود را در راه خدا فدا کرده ، اجل مسمای خود را کوتاه می کنند، وخداوند هم پاداش آنها را می دهد.
- وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ [26]
و اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد قطعا آمرزش خدا و رحمت او از [همه] آنچه [آنان] جمع مى كنند بهتر است.
- · وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ [27]
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند* به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته اند شادى مى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى شوند* بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى گرداند شادى مى كنند.
- · مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ [28]
هر كس كار نيكى بياورد ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت و هر كس كار بدى بياورد جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود.
همچنین بخشیدن مال و ثروت هم در راه خدا ثواب خیلی بالایی دارد. وخداوند 700 برابر آن را به انسان پاداش می دهد.
- مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [29]
مَثَل (صدقات) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند دانه اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد (آن را) چند برابر مى كند، و خداوند گشايشگر داناست.
کسانی که شهید می شوند تا روز قیامت زنده می مانند
ابن مسعود چنین نقل می کند:روزی پیامبر(ص) یک مربع کشیده دور آن را خط زده و چنین فرمودند:این خط انسان است واین اجل او که اطراف او را پوشانده، این خط بلند تر که در بیرون قرار دارد اعمال اوست وخط کوتاهتر اتفاقاتی است که برای او پیش می آید.
خداوند از بلاهایی که از چپ وراست به انسان می آید انسان را محافظت می کند وچنین می فرماید:
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ [30]
براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مى كنند در حقيقت خدا حال قومى را تغييرنمى دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.
[1] احقاف 3؛
[2] انعام 2؛
[3] غافر 67؛
[4] بقره 82؛
[5] بقره 39؛
[6] نسا 56؛
[7] رعد 38 و 39؛
[8] فاطر 11؛
[9] صافات139-148؛
[10] یونس 98؛
[11] هود 42 و 43؛
[12] یونس 90-92؛
[13] انعام 158؛
[14] ذاریات 40؛
[15] مؤمنون 99 و 100؛
[16] عنکبوت 53؛
[17] نحل 51،
[18] فاطر 11
[19] آل عمران 145؛
[20] اعراف 34؛
[21] یونس 49؛
[22] انفال 53؛
[23] کهف 80؛
[24] مائده 45؛
[25] نسا 93؛
[26] آل عمران 157؛
[27] آل عمران 169- 170؛؛
[28] انعام 160؛
[29] بقره 261؛
[30] رعد 11؛
سلام علیکم
بحث بسیار جالبی است.مقصود خداوند از برشمردن مراحل تکوین انسان در آیه67غافر چست؟
و علیکم السلام
دلیلا بر اعجاز علمی قرآن
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسندگان این سایت
در بسیاری از آیات خداوند انسان را به تدبر و اندیشه می خواند.آیا طریقه تدبر در قرآن نیاز به اموزش دارد؟
بله، پیامبر (ص ) همین کار را می کرد. و سعی ما هم این است با کنار هم چیدن مطالب مرتبط تدبر کردن در قرآن را یاد بدهیم .
فکر میکنم شما از اعراب وهابی باشید
حتی سایتتون رو عربی طراحی کردید
به جای کلمه ارسال ارسل قرار داره
چه قدر هم غیر منطقی است ادعای شما. یعنی آن زمان هر عرب یک وحابی است. خیلی خنده دار است
شاید تفاسیرتون درست یا غلط باشند شاید ظرایف و نکاتی در قرآن وجود داشته باشند که از نگاه شما دور مونده باشند شما که نمی تونید به تفاسیری که پیامبر و ائمه داشتند اعتماد کنید و فقط قرآن رو کافی میدونید من چطور میتونم به تفاسیر شما اعتماد کنم
شما مجبور نیستید به تفسیر کسی اعتماد کنید، کافیست عقل خود را به کار انداخته تحلیل کنید.