یأجوج و مأجوج چه کسانی بودند؟
یکی از داستان های جالب قرآنی که در باره اش زیاد سأال مطرح می شود، داستان یاجوج و ماجوج و مواجه آنها با ذوالقرنین است.
در دو آیه قرآن از یاجوج و ماجوج نام برده شده است.
حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً . قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا
((و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهى غیر از آن دو را یافت که هیچ سخنى را نمىفهمیدند. (آن گروه به او) گفتند اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مىکنند آیا ممکن است ما هزینهاى براى تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدى ایجاد کنى.)
(93 و 94 کهف)
ذوالقرنین به سرزمینی می رسد که اهالی آن خیلی پیشرفت کرده و متمدن نبوده است. اهالی آن بین دو کوه زندگی می کردند، از دست اقوام یاجوج و ماجوج در رنج و عذاب بودند که از پشت کوه ها به آنها حملورشده اموال آنها را غارت می کردند. لذا از ذوالقرنین خواهش کردند که مالى را از ایشان بگیرد و میان قومشان و قوم یاجوج و ماجوج سدى ببندد که یک سپری برای حفظ از تجاوز آنان بشود. ذوالقرنین در جواب به آنها گفت: " آنچه را خدا در اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد مىکنید) مرا با نیرویى یارى کنید، تا میان شما و آنها سد محکمى ایجاد کنم."(95 کهف)
سپس از آنها خواست یاریش کنند."قطعات بزرگ آهن براى من بیاورید (و آنها را به روى هم چیند) تا کاملا میان دو کوه را پوشانید، سپس گفت (آتش در اطراف آن بیافروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت (اکنون) مس ذوب شده براى من بیاورید تا به روى آن بریزم.(سرانجام آن چنان سد نیرومندى ساخت) که آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمىتوانستند نقبى در آن ایجاد کنند."(96 و 97 کهف)
پس از بنای سد، ذوالقرنین گفت: این از رحمت پروردگار من است اما هنگامى که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم مىکوبد و وعده پروردگارم حق است.
این سد خود رحمتى از پروردگار بود، یعنى نعمت و سپرى بود که خداوند با این سد مردم را از شر یاجوج و ماجوج حفظ کرد. وقتی وعده خدا رسد یعنى در نزدیکىهاى قیامت آن را خرد مىکند، در این صورت وعده مزبور پیشگویى خدا بوده که ذو القرنین آن را خبر داده و یا همان وعدهاى است که خداى تعالى در باره قیام قیامت داده است و گفته شده شکسته شدن سد ذوالقرنین از نشانه های قیامت است.
و درباره اینکه این دو قوم یاجوج و ماجوج چه قومی بودند، نیز نظرات زیادی وجود دارد. روایت عجیب و غریب در باره قوم یأجوج و مأجوج نقل شده:
· روایت شده که سه طائفه بودهاند، یک طائفه مانند ارز بودهاند که درختى است بلند. طائفه دیگر طول و عرضشان یکسان بوده و از هر طرف چهار زرع بودهاند، و طائفه سوم که از آن دو طائفه شدیدتر و قوىتر بودند هر یک دو لاله گوش داشته اند که یکى از آنها را تشک و دیگرى را لحاف خود مى کرده، یکى لباس تابستانى و دیگرى لباس زمستانى آنها بوده اولى پشت و رویش داراى پرهایى ریز بوده و آن دیگرى پشت و رویش کرک بوده است. بدنى سفت و سخت داشتهاند. کرک و پشم بدنشان بدنهایشان را مى پوشانده.
· در بعضى روایات دیگر آمده که این قوم از نظر نیروى جسمى و شجاعت به حدى بودهاند که از هیچ حیوان و یا درنده و یا انسانى نمىگذشتند مگر آنکه آن را پاره پاره کرده مىخوردند. و نیز از هیچ کشت و زرع و یا درختى نمىگذشتند مگر آنکه همه را میچریدند، و از هیچ نهرى برنمىخورند مگر آنکه آب آن را میخوردند و آن را خشک مى کردند.
· و نیز و روایت شده که قامت هر یک از آنها یک وجب و یا دو وجب و یا سه وجب بوده است.
اما یک دیدگاه هست که به نظر ما صحیح است که می فرماید:
این دو کلیمه یاجوج و ماجوج از زبان چینی گرفته شد. یا یعنی آسیا، جو – قاره، ج – ساکنین. با این حال یاجوج در زبان چینی یعنی ساکنین قاره آسیا. اما ماجوج: ما – اسب، جو – قاره، ج – ساکنین. پس معنی آن می شود ساکنین قاره اسب ها. که در قرآن نمونه های زیاد داریم که واژه های خارجی یعنی غیر عربی وجود دارد که این دو کلمه هم از آن دسته می باشد.
آیا منظور اقوامی هستند که بر اثر ضلالت و و ظلم کافران و فقر از انسانیت خارج شده و سایر انسان ها را می خورند یعنی فطرتهاشان مدفون شده ؟
با سلام
در باره نوع فساد و انحرافاتشان اطلاعات جزءی نداریم، اما می تواند باشد